چرا باید «شیخ بیخانقاه» را خواند؟

حجتالاسلام محمدرضا زائری در یادداشتی با عنوان «چرا باید «شیخ بیخانقاه» را خواند؟» که در سایت الف منتشر شده نوشت:
در سالهای اخیر کتاب «حاجآخوند» از دکتر سید عطاءالله مهاجرانی به چاپ رسید و با استقبال گستردهای مواجه شد. کتاب شرححالی داستانی و جذاب از اوصاف شخصیت و احوالات یک روحانی ساکن روستای مارون به نام «شیخ محمودرضا صالحانی» است که به حاجآخوند شهرت دارد. آن مرحوم که از حیث علمی در جایگاه والایی است و با شخصیتی شاعرگونه و عارفمسلک خصوصیات برجستهای از فهم ادبی و ذوق هنری دارد، زندگی ساده و زاهدانه روستایی را انتخاب کرده و مانند یکی از همان کشاورزان و دامداران روستایی بیل میزند و کار میکند.
دکتر مهاجرانی، سالها پس از درگذشت او خاطرات پراکندهای از سلوک و منش اخلاقی وی را در کنار هم قرار داده و با ذکر نکات مختلفی از رفتار و گفتارش کوشیده تا سیمای او را بهعنوان یک نمونه کمنظیر به تصویر بکشد. پس از توفیق این کتاب، نویسنده خاطرات و داستانهایی دیگر از آن مرحوم را با عنوان «شیخ بیخانقاه» به نگارش درآورده که هر چند کتابی مستقل است، اما در واقع جلد دوم کتاب «حاجآخوند» به شمار میرود.
کتابهایی که در شرح احوال اهل معرفت نوشته شده، در سالهای اخیر بازار خوبی داشتهاند و بهصورت گسترده مورد توجه قرار گرفتهاند. تفاوت کاری که دکتر مهاجرانی بر اساس شخصیت مرحوم صالحانی انجام داده آن است که تنها به ذکر مواد خام خاطرات یا شرح احوال خشک و خالی ایشان بسنده نکرده بلکه با زبانی بسیار دلنشین و نثری کاملاً هنرمندانه و زیبا صورتی داستانی به محتوای خویش بخشیده و محصولی متفاوت و بدیع عرضه کرده است که نه یک شرح احوال مستند است و نه یک رمان خیالی.
او خود چنین میگوید: «داستانها یا گاه داستانکها آمیزهای از واقعیت و خیالند. این دو رشته مثل اسلیمیها، در کاشیهای معرق آنچنان گرم و شورآفرین در هم پیچ و تاب خوردهاند که بهعنوان راوی گاه سرگردان میمانم که کدام رویداد اتفاق افتاده و واقعی است و کدام رخداد و نکته در کارگاه خیال، در درازای زمانی بیش از پنجاه سال پرورده شده است؟»
امام موسى صدر جملهای با این مضمون درباره تنوع دینی و قومیتی لبنان و زیبایی و ارزش تعامل و همزیستی دارد که «اگر لبنان نبود، باید آن را میساختیم»، شاید بهنوعی بتوان همین تعبیر را درباره شخصیت حاجآخوند گفت که شخصی با این ویژگیها و روحیات و عملکرد -اگر حتى وجود هم نداشت- باید میساختیم و بهعنوان نمونه و الگو پیش چشم همه میگذاشتیم.
کسی که هم با ارامنهی حمریان رفاقت و انس دارد و پناه و ملجأ درماندگی و مشکلات آنهاست، هم با قاطعیت و صراحت حکم شرع و دستور دین را بیان میکند. کسی که امام جماعت و فقیه است و در همان حال مرد مست را در آغوش میگیرد و به خانه میرساند. کسی که هم با آثار ادبی و کلاسیک آشناست و هم در مزرعه داس برمیدارد و درو میکند. کسی که هم به فکر زخم حیوانات روستاست و هم نگران دل عاشق دخترها و پسرهای جوانش.
مهاجرانی با ظرافت و ذوق سرشار خود این نکات نغز را در بستری از آیات و روایات و اشعار و عبارات کتابها و منابع مختلف در کنار هم قرار داده و در همین حال با رنگآمیزی تصاویر، تابلویی چشمنواز از زندگی روستایی در میانه قرن حاضر ترسیم کرده است.
متن کتاب آکنده است از نکتههای عمیق و مضامین دقیق معرفتی و علمی و شواهد متعدد از منابع متفاوت ایرانی، عربی و شرقی و غربی. از کلیله و دمنه و شاهنامه تا مادام بواری و بوف کور، از اشارات ابنسینا و دیوان متنبی تا ریگ ودا و آثار نیچه. معارف معنوی و حکمتهای نورانی در لابلای داستانها به شکل لطیفی گنجانده شدهاند و خاطرات پراکندهای از نویسنده نیز در کنار آن به رشته تحریر درآمده است.
این مجموعه نقشهای رنگارنگ که چون ادویه هندی بوهای متنوع و خوش را در کنار هم نشانده، داستانهایی به هم پیوسته است که در آمیزهای از واقعیت و خیال شخصیتی آرمانی و محبوب از یک روحانی در میان مردم را ارائه میکند.
در بخشی از کتاب از زبان حاجآخوند میخوانیم:«آنچه واقعیت دارد این است که مردم آرزوها و آینده آرمانی و امید خود را در داستانها نوشتهاند و داستانها نسل به نسل گردیده است.»
کتاب «شیخ بیخانقاه» شخصیت یک روحانی آرمانی و مطلوب را نشان میدهد که هر خوانندهای میتواند مخاطب آن باشد. از طلاب و روحانیون تا کسانی که هیچ علاقهای به این قشر ندارند و با دیدن آنها روی ترش میکنند و سر میگردانند. آنان باید بخوانند تا از زندگی و شخصیت حاجآخوند، بهعنوان اسوه و مقتدا درس بگیرند و اینان باید بخوانند تا عکسی از یک روحانی خواستنی و دلنشین را به یادگار داشته باشند.
انتهای پیام