یونسی: برخورد اخیر با شبکه های ماهواره ای خواست ما بود
فارس: برای اولین سوال به یک موضوع قدیمی بپردازیم؛ چه شد شما وارد وزارت اطلاعات شدید؟ آیا شرط و شروطی هم در این باره داشتید؟
یونسی: در این باره زیاد صحبت شده و ماجرایش مفصل است.
فارس: خب اگر به طور خلاصه مجدد بفرمائید بد نیست.
یونسی: شیرین بودنش به تفصیلی بودنش است؛ از قم که آمدم اینجا مسئولیتی را به عهده گرفتم که قبلاً اصلاً برایش آمادگی نداشتم . مرحوم شهید بهشتی به دلیل شناختی که داشتند برای پست قضا از من دعوت کردند ، البته من خودم مایل نبودم قاضی شوم و از این مسئولیت خوشم نمیآمد.
فارس: حالا چطور؟
یونسی: هنوز هم مایل نیستم؛ بنده به هر شخصی که با من در این خصوص مشورت میکند ، پیشنهاد میکنم نه قاضی شود نه امنیتی و نه نظامی. چون این شغلها مسئولیتهای سنگین و پردردسری هستند و تا آخر عمر دردسرهایش با انسان همراه میشود. متاسفانه ما هم قاضی شدیم هم امنیتی و هم به نوعی نظامی. چون وقتی که رئیس سازمان قضایی شدم؛ به نوعی جایگاه نظامی داشتم، یعنی عملاً همه آن چیزهایی که خودمان نمیخواستیم به سرمان آمد ولی بالاخره به فرزندان و دوستان عزیزمان توصیه میکردیم که این مسئولیتها و کلاً پست دولتی را اصلاً نپذیرند.
*شغل امنیتی بسیار پر دردسر است
فارس: پستهای دولتی چرا؟
یونسی: هر پستی که آزادی انسان را محدود کند و معاش و آینده انسان را محدود کند، عقل حکم میکند که آدم نباید به آن سمت برود، سعدی یک جملهای دارد که میگوید «جز به خردمند مفرما عمل گر چه عمل کار خردمند نیست» پستها را فقط به آدمهای عاقل بدهید گر چه آدم عاقل نمیآید پست دولتی بگیرد .بالاخره دولتی شدن از همه جهت فرد را محدود میکند، یک فردی که آزادی دارد زندگی میکند هیچشخصی از او نمیپرسد که ماشین و خانهات را از کجا آوردی؛ چرا مسافرت رفتی؛ اما شخصی که نظامی میشود حفاظت اطلاعات همیشه او را کنترل میکند آیندهاش هم بعد از بازنشستگی دردسر دارد، اگر امنیتی شده باشد که خیلی سختتر است، یعنی یک شغل بسیار پر دردسری است منتهی ما بالاخره فارغ از سود و زیان این مسئولیت ها را پذیرفتیم.
فارس:خب قبول نمیکردید.
یونسی: نسل ما نسل عاشقی بود، یعنی ما به عشق امام خمینی (ره) آمدیم انقلاب کردیم و به عشق امام خمینی (ره) همه ریسکها را پذیرفتیم یک عدهای عاشقانه رفتند و شهید شدند و آنهایی که شهید نشدند همان راه را ادامه میدهند؛ آن موقع برای نسل ما در دهه ۶۰ گرفتن حقوق چیز عجیبی بود. اولین باری که مرحوم شهید رجایی برای من حقوق شش ماه را یکجا فرستاد خیلی به من برخورد و ناراحت شدم که چرا برای من حقوق فرستادهاند مگر بنا شده است که بابت تلاش و زحمتی که میکشیم حقوق بگیریم؟ من با یک نامه عذرخواهی حقوق را به تهران برگرداندم.
فارس: آن زمان چه مسئولیتی داشتید؟
یونسی: من آن زمان مسئول هیئت ۷ نفره قم بودم و برایم خیلی عجیب بود که چرا ما باید حقوق بگیریم. الان این حرف برای نسل شما خیلی عجیب است.
فارس: همین را میخواستم بگویم یعنی دیگر آن بحث عاشقی و یا آن دلباختگی به نظام در نسل دوم انقلاب نیست؟
یونسی: نه ببینید! عاشقی این است که نگاه به آینده خودش نمیکند، همین که ببیند این عملش مورد قبول است عمل میکند و به نتیجهاش فکر نمیکند، یعنی منافع دنیوی مثل شهرت و پست و پول و حقوق مزایا و این طور چیزها برایش مهم نیست؛ چه تعداد از شما جوانان هستید که مدرک و پست برایتان مهم نباشد؟
*مطمئن بودم آقای روحانی رای میآورد
فارس: پیشبینی میکردید آقای روحانی رای بیاورد؟
یونسی: قطعاً.
فارس: البته خودشان گفته بودند ارزیابیشان این طور نبود که رای بیاورند.
یونسی: شاید آقای روحانی عقیدهاش این بود، ولی من از کسانی بودم که در این خصوص تلاش زیادی کردم، من مطمئن بودم آقای روحانی رای میآورد نه اینکه خبر غیبی داشته باشم بلکه تحلیل سیاسی و اجتماعی داشتم، من تحلیلم این بود که جامعه به یک تغییر احتیاج دارد و هشت سال مدیریت احمدینژاد و گفتمان ایشان بالاخره عکس العملی ایجاد کرده بود؛ البته این عکسالعمل ممکن است بعد از هر دورهای هم اتفاق بیفتد، این عکسالعمل را در بین جامعه میدیدیم حتی اصولگرایان هم به این نتیجه رسیده بودند که احمدینژاد مناسب نیست، مردمی که سیاسی نیستند و آنهایی که چشم امید به سهام عدالت داشتند، آنهایی که خیلی خوشحال بودند آقای احمدینژاد بالاخره انتقام آنها را از خیلی از نخبگان جامعه مثل آقای هاشمی گرفته است به این دلیل آمده بودند و آنها هم به این نتیجه رسیدند که بالاخره آن راه به بنبست رسیده است و مردم احتیاج داشتند به اینکه شرایط تغییر کند، چه کسی میتوانست تغییر ایجاد کند من در بین افرادی که می توانستند در این شرایط گفتمان تغییر را نمایندگی کنند دو نفر را ممکن میدیدم نه بیشتر؛ میگفتم آقای هاشمی و آقای خاتمی به صلاح نیست و اعلام هم کردم. من فقط دو نفر را برای این گفتمان تغییر مناسب میدیدم که بتوانند اجماع ایجاد کنند و مورد قبول رهبری هم باشند.
فارس: آن دو نفر چه کسانی بودند؟
یونسی:آن دو نفر یکی آقای روحانی بود و دیگری آقای ناطق.
*برای ریاستجمهوری چندین بار با ناطق صحبت کردیم ولی قبول نکرد
فارس: با آقای ناطق نوری هم صحبتی داشتید؟
یونسی: بله چند بار با ایشان صحبت کردیم اما آقای ناطق قبول نکردند، لذا منحصر در آقای روحانی شد و آقای روحانی را تنها فردی میدیدم که میتوانست با نمایندگی گفتمان جدید، این تغییر را به نمایش بگذارد.
*نمیتوانستیم در انتخابات از یک اصلاحطلب نشاندار حمایت کنیم
فارس: پس به عقیده شما آقای عارف هم نمیتوانست؟
یونسی: خیر نمیتوانست، گفتمان آقای عارف خیلی اصلاحطلبانهتر بود ولی به دلایلی که بارها گفته شده است و خود اصلاح طلبان گفتهاند انتخاب ایشان در آن زمان امکان پذیر نبود.
فارس: چرا؟
یونسی: چون نمیشد آن زمان از فردی که وجهه و سابقه اصلاحطلبانه دارد حمایت کرد، آقای عارف یک اصلاحطلب نشاندار و با سابقه بود، لذا با توجه به اینکه زمانِ گفتمان تغییر و به تعبیر آقای روحانی اعتدال بود نه اصلاحطلبی منحصر به آقای روحانی شدیم.
فارس: منظورشان در آن زمان از اعتدال…
یونسی: یعنی گفتمانی که بتواند هر دو جریان غالب سیاسی را نمایندگی کند و آن هم اعتدال بود که هم اصلاحطلبان به ناچار به آن تن میدادند و هم اصولگرایان ولو به ناچاری، لذا تحلیل من این بود این شرایط ممکن است یک دوره اتفاق بیفتد و دوره بعد چنین اتفاقی روی ندهد. یعنی ممکن است چنین شرایطی به ندرت اتفاق بیفتد که بتوان یک اجماع ملی بالقوه ایجاد کرد که یک فردی بیاید و عمده نظرات سیاسی مردم را در بر بگیرد.
فارس: در خصوص معرفی آقای روحانی مشکلی نداشتید؟
یونسی: مشکل اساسی ما در مورد آقای روحانی این بود که جامعه ایشان را نمیشناخت ولی در میان نخبگان مشکلی نداشتیم.
فارس: نخبگان…
یونسی : بله ، نخبگان امروز در جامعه ما کاربرد سیاسی دارند یعنی نقش حزب دارند، در دنیای توسعه یافته دموکراسی به وسیله احزاب و نهادهای مدنی مدیریت و هدایت می شود ، میآید جامعه را ساماندهی میکند ما در حال حاضر به آن شکل حزب نداریم اما نخبگان جامعه به هر جا روی آوردند به سرعت این اتفاق میافتد ؛ این فضا تقریباً ظرف ۳ یا ۲ ماه شکل گرفت و عزم و اراده در بین نخبگان جامعه و در دانشگاهها ایجاد شد که ایشان فرد مناسبی است، اصلاحطلبان و اصولگرایان هم قبول کردند.
فارس: شما خودتان چقدر در آماده کردن این فضا نقش داشتید، به خودتان چه نمرهای میدهید؟
یونسی: من نباید به خودم نمره بدهم.
فارس: آقای یونسی! با اقوام از قدیم الایام یک ارتباطی داشتهاید؟
یونسی: وقتی که در ستاد تقسیم کار شد من گفتم این کار را هیچشخصی قبول نمیکند چراکه آشنا نیستند و هم میترسند بپذیرند ولی من چون یک ساز و کار مشخص و آشنایی داشتم و می دانستم چقدر تاثیر گذار هستند پذیرفتم. به نوعی این مسئولیت هیچ داوطلبی هم نداشت.
* مسئولیت اصلیم در انتخابات هماهنگ کردن شخصیتها و جناحهای سیاسی بود
فارس: یعنی در ایام انتخابات کار شما فقط هماهنگ کردن اقوام بود؟
یونسی: خیر شاید این بحث ایجاد هماهنگی میان اقوام ۲۰ درصد از کار من را تشکیل میداد.
فارس: پس ۸۰ درصد باقی چه بود؟
یونسی: یکی از کارهایی که کمتر گفته میشد هماهنگ کردن شخصیتها و جناحهای سیاسی بود.
فارس: یعنی دعوت از آنها برای حمایت از آقای روحانی؟
یونسی: بالاخره برخی از جریانات سیاسی البته عمدتاً اصلاحطلب اوایل اعتقادی به شرکت در انتخابات نداشتند، آنها باید قانع میشدند که در انتخابات شرکت کنند که این کار سختی بود، بعد اینکه بیایند پشت سر آقای روحانی هم خیلی کار داشت در درجه اول باید قانع میشدند که بیایند پشت سر آقای خاتمی.
فارس مگر قرار بود ایشان بیاید؟
یونسی: معلوم بود آقای خاتمی نمیآید ولی این مسیر باید طی میشد، بعد باید پشت سر آقای هاشمی میآمدند که معلوم بود ایشان بالاخره نمیآید که در نهایت این ظرفیت به طور خودکار آمدند پشت سر آقای روحانی. گفتنش راحت است اما واقعاً یک کار سختی بود.
فارس: پس یعنی مسئولیت این کار با شما بود؟
یونسی: نه فقط من، بلکه جمعی تلاش کردیم که این وحدت در بین جریان اعتدال و اصلاحطلب اتفاق بیفتد و مناسبترین فرد برای این کار هم آقای روحانی بود، این بخشی از کار لابیگری، مشورت و کار شبانه روزی ما بود که این کار را از یک سال قبل شروع کرده بودیم.
*من علی «ادریسی» نیستم!
فارس: حاج آقا در صحبتهایتان به بحث قاضی بودن اشاره کردید، یک مطلبی در خصوص شما مطرح است که به عنوان آقای علی ادریسی مجری حکمهایی بودید که بهار و زمستان سال ۶۲ اجرا شد شما هم یک توضیحاتی دادید ولی اینکه بالاخره این افراد محاکمه شدند، نشدند، شما بودید؟ یا نبودید کامل روشن نشده است.
یونسی: این اسمها را نمیدانم چه کسی برای ما گذاشته است.
فارس: یعنی «ادریسی» نام مستعار شما نبود؟
یونسی: خیر؛ همه دوستان نزدیک من اصلاً بعضیشان که الان هم پیش ما هستند ، یک بار مرا به نام ادریسی نشناخته است. روحانی که نمیتواند اسم مستعار داشته باشد؛ در وزارت اطلاعات روحانیها اسم مستعار ندارند برای اینکه روحانیها چهرههای شناخته شدهای هستند معنی ندارد که یک چهره شناخته شده اسم مستعار بگذارد. وقتی فردی با هویت اصلی شناخته می شود چطور میتواند برای خود یک اسم مستعار در نظر بگیرد، آن زمان هم همه من را میشناختند، من میخواستم بروم در دادگاه تهران یا دادگاه نظامی، با اسم مستعار که نمیشد.
* موافق اسم مستعار نیستم
فارس: پس انگار کلاً مخالف نام مستعار هستید؟
یونسی: بله، من از اساس موافق اسم مستعار نیستم ، خیلی هم تلاش کردم که این اسم مستعار برداشته شود و معتقد بودم وزارت اطلاعات اسم مستعار نگذارد و حتی آنهایی که پست مسئولیت دارند هم اسم مستعار نداشته باشند. اسم مستعار برای منابع اطلاعاتی است نه مامور اطلاعات؛ باید مشخص شود که این افسر اطلاعاتی است افسر اطلاعاتی کارش با کسی که مامور مخفی است فرق میکند، ولی باب شده است هر فردی که در سازمانهای امنیتی کار میکند اسم مستعار برای خودشان انتخاب کند.
فارس: دلیل اصلی آن را چه میدانید؟
یونسی: اینها یک منشاء امنیتی دارد که بعد از پیروزی انقلاب یک جریان تروریسم کور در درون انقلابیون بروز کرد که به آن نفوذی میگفتیم. کار نفوذیها شناسایی و ترور بود، لذا این اسم مستعار عمدتاً نشات گرفته از آن دوره است و گرنه اسم مستعار برای کسی که کار امنیتی انجام میدهد دلیل ندارد بالاخره دیر یا زود شناخته میشود.
فارس: آقای یونسی از سوالمان دور شدیم، بالاخره مجری آن حکمها چه کسی بود؟
یونسی: در مورد آن ماجرا مفصل گفتم و برخی روزنامهها به آن پرداخته بودند.
فارس: خب بازخوانی چه ایرادی دارد؟
یونسی: تقریبا ۹۹ درصد از کار محاکمه اعضای حزب توده انجام شده بود که من به دادگاه انقلاب ارتش رفتم، شاید ۲ یا ۳ مهره را من محاکمه کرده باشم. این لیست ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفری که به من ربط میدهند دروغ محض است، شما به خاطرات رئیس دادگاه ارتش مراجعه کنید این را گفتهاند. البته من نکتهای را اینجا عرض کنم من موقعی که در دادگاه انقلاب بودم اعتقادم این بود که در برخورد با دشمنانمان و یا تروریستها نباید از اصولمان عبور کنیم.
فارس: منظور شما از اصول چیست؟
یونسی: اصول اخلاقی، فرق نمیکند این اصول در همه جا یکسان است، شعار هر روز من در وزارت اطلاعات این بود که سرمشق حکومت ما امام علی (ع) است .ما بعد از پیامبر اسلام والاتر از امیر مومنان که نداریم و پلید تر از ابن ملجم هم نداریم با این حال امام علی دستور دادند با قاتل خود چگونه برخورد شود؟ امام علی گفتند مبادا او را شکنجه کنید مبادا کسانی که با او ارتباط دارند را دستگیر کنید مبادا یک ضربه بیشتر از آنکه او به من زده است شما به او بزنید خب این رفتار امام علی نسبت به دشمن باید برای ما الگو باشد.
فارس: حاج آقا شرط و شروطی هم برای رفتن به وزارت اطلاعات داشتید؟
یونسی: خب برگردیم به سوال اول، من نه سعی میکردم که وزیر اطلاعات شوم و نه مایل بودم و هرگز هم دنبال اینها نبودهام ولی حادثه مهمی که اتفاق افتاد، منجر به معرفی من شد
*خاتمی اول موافق وزیر اطلاعات شدن من نبود
فارس: منظورتان از حادثه…
یونسی: قتلهای زنجیرهای، البته در دور اول دولت اصلاحات به آقای خاتمی پیشنهاد شد که بنده وزیر اطلاعات شوم اما ایشان موافقت نکردند.
فارس: چرا قبول نکردند؟
یونسی: گفته بودند که یونسی جزء طلاب مدرسه حقانیست و تند است،
فارس: حالا تند بودید؟
یونسی: طلاب مدرسه حقانی به تندی معروف بودند.
فارس: البته برخی همکلاسیهای شما در مدرسه حقانی شما را به تندروی میشناسند و معرفی میکردند.
یونسی: نمیدانم، قضاوت دیگران شاید این طور باشد.
فارس: آقای خاتمی هم خودشان در مدرسه حقانی بودند؟
یونسی: ارتباط داشتند ، آقای خاتمی خودش به نوعی از طلاب مدرسه حقانی است یک ارتباطاتی داشتیم ولی بالاخره شناخت آقای خاتمی از من کم بود همان موقع آقای خوئینیها و آقای کروبی به ایشان توصیه کرده بودند که من را برای وزارت معرفی کند که آقای خاتمی هم گفته بودند از شاگردان مدرسه حقانی است و تند است به همین دلیل هم قبول نکرد. بعد که مطرح شد من وزیر شوم من از تهران خارج شدم و به چابهار رفتم تا این مسئولیت گردن من نباشد، به خانوادهام گفتم به کسی نگویید، ما همسایه آقای محمدیگلپایگانی بودیم در نهایت همان شب اول بالاخره من را پیدا کردند و و زنگ زدند که همین امشب بیا تهران، من هم گفتم هفته بعد برمیگردم که ایشان گفتند نه همین امشب بیا؛ گفتم امشب هواپیما نیست، گفتند من هواپیما میفرستم.
فارس:هواپیما فرستادند؟
یونسی: یادم نیست؛ بالاخره ما فردا در تهران حاضر شدیم و خدمت مقام معظم رهبری رفتیم که ایشان فرمودند ما با آقای خاتمی روی شما توافق کردیم شما هم قبول کنید من هم گفتم چشم.
فارس: آقای خاتمی به شما چه گفته بودند؟
یونسی: در یک جلسه حضوری آقای خاتمی به طور مفصل اتفاقاتی که در وزارت اطلاعات رخ داده بود را مطرح کرد، البته من عضو گروه سه نفره برای کشف حادثه قتلها بودم و به نوعی با همدیگر ارتباط داشتیم و در نهایت ظرف یک هفته ریشه آن ماجرا را پیدا کردیم و چیز پیچیدهای نبود برای ما؛ آقای خاتمی هم از این کار خیلی شگفت زده شده بود.
فارس: اعضای آن هیئت ۳ نفره شما بودید و آقای ربیعی و سرمدی؟
یونسی: بله. آقای خاتمی گفتند ما قبلاً هم میخواستیم شما را معرفی کنیم آن موقع اشتباه کردیم و ای کاش همان موقع معرفی میکردیم و در نهایت گفتند بالاخره از شما میخواهیم که بپذیرید من هم قبول کردم . بعد گفتند ما با سایر وزرا هم صحبتهایی داریم و آن هم این است که انتخاب مشاورین و معاونین باید با نظر رئیس جمهور باشد، من هم در جا این صحبت را قطع کردم و گفتم قبول ندارم، خیلی تلاش کردند که من را قانع کنند اما قبول نکردم. حتی نامهای را از گاوصندوق آوردند بدون اینکه نام نویسنده آن را ببینم گفتند نگاه کن ایشان خودشان پیشنهاد دادن تا این مسئولیت را به ایشان بسپاریم ایشان شخصیت مهمی هستند و شما هم به ایشان ارادت دارید. از انشای نامه هم مشخص بود نویسنده ْآن یک روحانی است نویسنده نامه وعدههایی داده بود که چکار میکند و اعلام امادگی کرده بود تا با همه شرایط مسئولیت را بپذیرد. به آقای خاتمی گفتم این کار را میکنید که من برای پذیرش این مسئولیت تشویق بشوم؟ گفتم علاقهای به کار وزارت ندارم و این کارها را باید از روی ناچاری و تکلیف عینی پذیرفت ، من دیدم چون مقام معظم رهبری گفته اند و شما باهم توافق کردهاید تکلیف عینی شده است. گفتم من آمادگی ندارم من موظفم وزیر شوم و در عین حال باید شرایط شما را بپذیرم، این معنایش این است که هم شما اختیار دارید و هم من اختیار دارم و اصلا نمیآیم، آقای خاتمی جا خورد که اینقدر راحت رد کردم و مایوس شد.
فارس: بالاخره که وزیر شدید.
یونسی: آقای خاتمی رفتند خدمت آقا و گفته بودند یونسی این سمت را نپذیرفت. با من تماس گرفتند و گفتند آقا ناراحت شده مگر قرار نبود همکاری کنید که من گفتم من رد نکردم من فقط شرایطی را که گفتند، رد کردم و در نهایت فردا رفتم خدمت آقا، آقایان محمدیگلپایگانی و حجازی هم بودند، گفتند شما اینجا قبول کردید و بعد رفتید رد کردید؛ ایشان توقع نداشت، من توضیح دادم گفتم من شرایط آقای رئیس جمهور را قبول ندارم ایشان پرسیدند شرایط چیست، بنده گفتم این شرط در هرجا درست باشد در وزارت اطلاعات درست نیست و در ادامه توضیح دادم که در وزارت اطلاعات فقط وزیر مقام آشکار است و دیگران پنهانند. اگر رئیس جمهور بخواهد مشورتی داشته باشد باید با وزیر مشورت کند، حالا اینجا رئیس جمهور که خودش اطلاعی ندارد باید از مشاورانش بپرسد اگر این مشاوران در وزارت باشند یک محدودیتهایی دارد و اگر خارج از این سیستم هم باشد این محدودیت را دارد که در اینصورت وزیر دیگر وزیر نیست چراکه وزیر همان آقایی است که رئیس جمهور با آن مشورت میکند و به نوعی همه مدیران با آن آقا هماهنگ میشوند پس من آنجا بروم چه کار کنم؟ و از این استدلالم خیلی خوششان آمد گفتند حرف شما درست است؛ بروید من با آقای خاتمی صحبت میکنم. آقای خاتمی روز بعد زنگ زد و قراری گذاشتیم؛ آقای خاتمی آن روز زدند به شوخی و گفتند حالا ما یک چیزی گفتیم شما چرا جدی گرفتید.
*کارکنان وزارت به من گفتند چرا تو به وزارت اطلاعات آمدهای؟!
فارس: با این تفاسیر روایتی هم از آن دوران مطرح است که شما خودتان یک نیروی امنیتی نبودید که وارد وزارت شدید و دیگران کار را اداره میکردند؟
یونسی: بله. ما ادعایی نداشتیم ، من قرار نبود که بروم آنجا مستیقما کارشناسی انجام دهم ، رفته بودم که مدیران و کارشناسان کار کنند. در روز معارفهام در وزارت اطلاعات حدود ۳ دقیقه صحبت کردم البته قبل از من یک سخنرانی مفصل و طولانی ایراد شده بود من آنجا گفتم که من یک کارشناس اطلاعاتی نیستم حتی یک مدیر اطلاعاتی هم نیستم که اتفاقاً یک نفر هم بلند شد و پرسید پس برای چه آمدهای اینجا؟ یکی از خوبیهای بچههای اطلاعات این است که صادقانه و با شهامت حرفشان را میزنند. من جواب ایشان را دادم همان جوابی که به شما دادم من گفتم من اینجا نیامده ام کار کارشناسی کنم ، من آمده ام که رویکردها و سیاستها را تغییر دهم و اصلاح کنم . طبیعی است که هر کسی که آنجا میرود و یا حتی از دل آن مجموعه وزیر می شود نمی تواند در همه رشتهها تخصص داشته باشد در وزارت حدود ۸۰ تا ۱۰۰ کار تخصصی انجام میشود که قطعاً هیچ فردی به همه این موارد اشراف ندارد.
فارس: شما صحبتی داشتید مبنی براینکه منجر به وقوع انقلابی در وزارت اطلاعات شدید منظورتان چه بود؟
یونسی: همین بحثها بود.

فارس: نقش خودتان را در آن دوران وزارت چطور ارزیابی میکنید؟
یونسی: یک التهاب سیاسی در سطح ملی رخ داده بود و بیاعتمادی نه فقط نسبت به وزارت اطلاعات بلکه این موضوع به نظام هم سرایت کرده بود. یعنی میگفتند یکی از قدرتهای حاکمیتی نظام یعنی وزارت اطلاعات شهروندان خود را میکشد، این بدترین چیز بود . وزارت اطلاعات یک وزارت حاکمیتی است که وظیفه اصلیاش دفاع از امنیت مردم و حاکمیت است. بالاخره در ادامه هم به دلیل برخی رفتارهای نامناسب و غیر انسانی در برخی بازجوییها که صورت گرفت فضا آشفتهتر شد، در همان ایام گروهک تروریستی منافقین نیز وارد عرصه شد و ترور را از سر گرفت با این دیدگاه که به ناامنی دامن زده و میتواند جنایات خود را به گردن دیگران بیاندازد یعنی همان موقع میگفتند وزارت اطلاعات دارد میکشد. این موضوع آنقدر در جامعه مطرح شده بود که حتی برخی مسئولین هم باورشان شده بود.
فارس: چطور؟
یونسی: آن موقع در محل شورای امنیت ملی جلسه داشتیم که با خمپاره آنجا را زدند همه به طور شگفت زده به هم نگاه میکردیم که این چه اتفاقی است که دارد میافتد بعد دیدم همه نگاهها بر روی من متمرکز شد و یکی از اعضای جلسه گفت این کار وزارت اطلاعات است ، یعنی در این حد بیاعتمادی بود حالا وزارت اطلاعات خودش در بحران دارد
