روزنامهخوانی با انصاف (۳ شهریور ۹۹)

[انصاف نیوز خلاصهای از مقالهها و گزارشهای مهم روزنامهها و سایتهای خبری را به شکل روزانه در این بخش منتشر میکند]
انصاف نیوز: سخنان رهبری به مناسبت هفتهی دولت، سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران و همینطور وضعیت این روزهای بورس سه موضوع پر تکرار در مقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز، ۳ شهریور ۹۹ بود.
در ادامه خلاصهای از مقالههای منتخب روزنامهها و سایتهای خبری را میخوانید:
دولت و پایان خوشی که مردم انتظار آن را دارند
سرمقالهی روزنامهی جوان به قلم حسن رشوند به سخنان رهبری به مناسبت هفته دولت پرداخته است: «چندین سال است که رهبر حکیم انقلاب با نگاه جامع و کلاننگر خود «پارادایم اقتصاد مقاومتی» -که مبتنی بر تقویت تولید ملی است- را به عنوان بهترین راه پیشرفت اقتصادی کشور مطرح میکنند و علاوه بر تعیین راهبرد کلی، هر ساله نیز بر اساس این نگاه، مسائل و مشکلات اقتصاد را به طور جزئی رصد کرده و برای حل آنها، از مسئولین مطالباتی دارند. اصلاح ساختار بودجه کشور، اصلاح نظام بانکی و جلوگیری از سوءاستفادههای بانکی، اصلاح نظام مالیاتی، اصلاح قانون اجرای سیاستهای اصل ۴۴، جلوگیری از واردات بیرویه، جلوگیری از خصوصیسازیهای غلط در عین تأکید بر خصوصیسازیهای اصولی و حفظ ارزش پول ملی، بخش مهمی از این مطالبات هستند که رهبری معظم انقلاب مکرر برآن تأکید داشتهاند».
در بخش دیگری از سرمقالهی این روزنامهی اصولگرا میخوانیم: «در مورد خصوصیسازیهای غلط، رهبر معظم انقلاب در سه سخنرانی در فاصله دو ماه، یعنی اولین روز سال ۹۸ و در روز کارگر همان سال و در دیدار دانشجویان در اول خرداد ماه ۹۸ بر اصل خصوصیسازی تأکید داشتند و در چارچوب اقتصاد مقاومتی، آن را به معنای حضور مردم در عرصه اقتصاد دانستند و معتقدند اگر مردم، مانند ایام دفاع مقدس به صحنه بیایند، در جنگ اقتصادی نیز پیروز خواهیم شد. در عین حال، ایشان همواره به خصوصیسازیهای غلط نیز انتقاد داشتند و معتقدند دولت و سایر مسئولین باید مراقب باشند تا سوءاستفادهچیها کارخانه سرِپا را از دولت به قیمت ارزان نخرند و بعد کارخانه را از بین برده، ماشینآلات را به فروش رسانده، کارگر را بیکار کرده و در زمین کارخانه برج بسازند! هنوز این مطالبه رهبر انقلاب جدی گرفته نشده است و اگر همت دستگاه قضایی در دوره جدید با آمدن آقای رئیسی نبود معلوم نمیشد که سرنوشت کارگرانی که عمری را در کارخانهای سپری کرده و امروز با خصوصیسازی غلط، سرنوشت ناخوشایندی دارند به کجا ختم میشد».
آقای رشوندی در پایان یادداشت خود مینویسد: «بر همگان روشن شده است که حفظ ارزش پول ملی، جلوگیری از خصوصیسازیهای غلط، صرفاً با برخوردهای قضایی مرتفع نمیشود و از این دولت که گذشت، ولی اگر دولتهای آینده عزمی برای اصلاح نظام بانکی نشان ندهند، این آش همان آش است و این کاسه همان کاسه. در هر صورت از این دولت مستعجل که فقط کمتر از یکسال و عملاً تا انتخابات ریاست جمهوری ۹ ماه فرصت دارد انتظار میرود همگام با قوه مقننه و قضائیه که برای رفع مشکلات اساسی کشور انگیزه دو چندان دارند، به دور از رقابتهای سیاسی در مدت باقیمانده از عمرش فقط بر مطالبات رهبری در این دو سال تمرکز داشته باشد».
سفر سرنوشتساز گروسی
عبدالرضا فرجیراد در یادداشتی که در روزنامهی اعتماد منتشر شده است نوشت: «مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصمیم دارد عازم ایران شود تا با مقامات کشورمان دیدار و گفتوگو داشته باشد؛ دیداری که با توجه به قطعنامه اخیر شورای حکام میتواند بسیار حایز اهمیت باشد. در قطعنامه مذکور که با ابتکار سه کشور اروپایی عضو برجام مطرح شد و از سوی اعضای شورای حکام به تصویب رسید، از ایران خواسته شده است با آژانس نهایت همکاری را داشته باشد».
این تحلیلگر مسائل بینالملل ادامه میدهد: «این سفر در موقعیت و زمان خوبی اتفاق میافتد و میتواند نگاهها به ایران در جهان را تصحیح کند؛ چرا که باقی ماندن هر گونه اتهام حل نشده میتواند از سوی امریکاییها مورد استفاده قرار گیرد و در شرایطی که ایالات متحده به دلیل اتخاذ مواضع یکجانبه در شورای امنیت در موضع انزوا قرار گرفته، اهتمام ایران به حل اختلافات با آژانس میتواند مفید واقع شود. نگاهی به سفرهای اخیر مقامات امریکایی به وین و نگرانی آنها از احتمال حل و فصل اختلافات ایران و آژانس نیز نشان میدهد که آنها روی گزارش آخر رافائل گروسی درباره ایران و همچنین قطعنامه اخیر شورای حکام برای تحت فشار گذاشتن ایران حساب ویژهای باز کرده بودند اما اکنون این احتمال میرود که بار دیگر دستشان برای بهانهجویی خالی بماند».
آقای فرجیراد در نهایت نوشته است که: «سفر آقای گروسی لزوما نتیجه خاصی – چه مثبت و چه منفی – به همراه نخواهد داشت؛ چراکه سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران آغاز مسیری طولانی برای حل اختلافات و اعتمادسازی دوباره میان ایران و آژانس است. در مجموع اما نفس این سفر مثبت است؛ زیرا نمایانگر آن است که هر دو طرف یعنی هم جمهوری اسلامی ایران و هم آژانس بینالمللی انرژی اتمی آماده همکاری با یکدیگرند و تصمیم گرفتهاند که از طریق گفتوگو و در فضایی سازنده به حل اختلافات بپردازند. همین موضوع باعث میشود دیگر کشورها امکان سوءاستفاده از اختلافات را پیدا نکنند».
مهمان ناخوانده در تهران!
حنیف غفاری در یادداشتی با موضوع سفر مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران در روزنامهی رسالت مینویسد: «سفر «رافائل گروسی» مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی ،قطعا مولد دغدغه ها و ملاحظات ویژه ای در حوزه سیاست خارجی کشورمان خواهد بود. در هر حال باید پذیرفت که «آژانس» خصوصا پس از مرگ مشکوک«یوکیو آمانو» یکی از اجزای اصلی پازل کاخ سفید در تقابل با کشورمان محسوب می شود».
نویسنده با یادآوری قطعنامه اخیر آژانس ادامه میدهد: «صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه کشورمان در ماهژانویه امسال( دی ماه گذشته) ، آن هم با استناد به موارد ادعایی مطروحه از سوی مقامات رژیمصهیونیستی، به وضوح از ماهیت و هدف شورای حکام و شخص مدیر کل آژانس در جوسازی و فرافکنی علیه کشورمان پرده برداشت».
در ادامهی یادداشت منتشر شده در این روزنامهی اصولگرا آمده است که: ««رافائل گروسی»باید به وضح متوجه شود که او یک «مهمان ناخوانده» است! اگرچه ممکن است برخی کشورهای دنیا چشمان خود را بر روی لابی گری خاص واشنگتن و هم پیمانان آن در تسریع حضور گروسی در جایگاه مدیریت آژانس ببندند، اما ایران هرگز چشمان خود را برروی این حقیقت تلخ نخواهد بست! اکنون زمان«گوش دادن» به سخنان تکراری سخنگوی آمریکا در آژانس، یعنی آقای رافائل گروسی نیست! مدیر کل آژانس در سفر به تهران باید متوجه این قاعده عقلانی و بین المللی شود که اقدامات غیر حقوقی آژانس و مطالبات فراپادمانی و فراپروتکلی این سازمان از ایران ، هر دو محکوم بوده و جایی برای توجیه آن از سوی سران این سازمان ظاهرا بین المللی وجود ندارد».
آقای غفاری در پایان مینویسد: «لازم است مسئولین محترم سازمان انرژی اتمی کشورمان این موضوع را به «گروسی»تفهیم کنند که وی قاعدتا باید «مدیر یک سازمان بین المللی» باشد و در کسوت یک فرد حقوقی مدافع حقوق حقه اعضای آژانس باشد. تاکنون این مسئولیت پذیری از سوی گروسی مشاهده نشده است! تا زمانی که آژانس به بازی خود در زمین واشنگتن ادامه دهد و مدیرکل آژانس تبدیل به وزیر انرژی غیر رسمی دولت دونالد ترامپ شود، قطعا جایی برای اعتماد ما به این نهاد باقی نخواهد ماند. حقیقتی که امیدواریم گروسی در جریان سفر به ایران آن را به خوبی درک کند!».
طنز از کجا آغاز میشود؟
عباس عبدی در سرمقالهی روزنامهی اعتماد به یادداشت چندی پیش خود دربارهی «احیای نهاد نخستوزیری» و پاسخ سعید حجاریان به آن اشاره کرده و نوشته است: «یادداشت بنده با عنوان «احیای نهاد نخست وزیری» به نسبت بازتابهای بیشتری از سایر یادداشتها داشت. برخی آن را پیشنهادی جدی دانستند و به دفاع یا رد آن پرداختند. برخی نیز آن را یادداشتی کنایهآمیز دانستند. در این میان جناب آقای حجاریان نیز بر آن ردیهای نوشتند که آن نیز میان جدی و طنز بودن در نوسان بود. همچنان که میان موافقت و مخالفت چنین بود».
این تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در ادامهی یادداشت خود مینویسد: «آن یادداشت میخواست بگوید که ادامه روند منطقی انتخابات ۱۳۹۸ تبدیل ساختار ریاستجمهوری به نخست وزیری حتی پیش از ۱۴۰۰ است. ولی اگر ریاستجمهوری بخواهید باشد، به ناچار باید پیشنهاد آقای حجاریان را اجرا کرد. همچنین اگر ۴۰ تا ۴۵ میلیون رأی برای پشتوانه مردمی نظام لازم است، پس چرا آن انتخابات برگزار شد؟».
آقای عبدی در بخش پایانی یادداشت خود توضیح میدهد که: «با سیاستهای حتی متفاوت از فهم و توافق عموم مردم شاید بتوان کشور را پیش بُرد، به شرطی که این سیاستها انسجام داشته باشند، ولی با سیاستهای متناقض نمیتوان هیچ گام مفیدی برداشت. چوب سیاستهای متناقض نقد است ولی نان آن نسیه است و نقد ناشدنی است».
معیار بازگشت اعتماد به بازار سرمایه
علی اسلامی بیدگلی در یادداشتی برای روزنامهی ایران نوشته است: «مهمترین متغیری که این روزها در بازار سهام ایران باید مورد توجه قرارگیرد، حجم و ارزش معاملات بازار است که اهمیت بسیار زیادی دارد. حجم معاملات بازار باید به حدی برسد که ریسک نقدشوندگی را برای سهامداران از بین ببرد. این محدوده در شرایط فعلی بین ۱۸ تا ۲۰ هزار میلیارد تومان در روز است. درصورتی که حجم روزانه معاملات به این ارقام افزایش یابد موجب میشود تا درکنار از بین رفتن ریسک نقدشوندگی دوباره اعتماد به بازار بازگردد تا بتدریج روند نزولی شاخص متوقف شود».
این کارشناس ارشد بازار سرمایه ادامه میدهد: «برای اینکه بازار دوباره به روند صعودی خود بازگردد به محرک نیاز دارد. طی ماههای اخیر ورود حجم نقدینگی قابل توجه و همچنین رشد و قیمت انتظاری ارز دو عامل و محرک اصلی برای رشد و رونق بورس محسوب میشد. اکنون نیز باید دید که چه محرکهای جدیدی برای رونق وارد بازار میشود. واقعی شدن قیمت سهام بسیاری از شرکتها که بهدلیل افت شدید قیمتها رخ داده است، میتواند دوباره جریان ورود نقدینگی به بورس را افزایش دهد. اما این بار امیدواریم که مسئولان با اتخاذ تدابیر عملیاتی و دقیق با مدیریت بازار جلو رشدهای هیجانی بازار را بگیرند، چرا که هر رشد هیجانی یک افت هیجانی بهدنبال دارد».
آقای اسلامی در نهایت به تصمیم اخیر شورایعالی بورس اشاره کرده و نوشته است: «تصمیم اخیر شورای عالی بورس درخصوص لغو الزام کاهش سقف سهام از ۱۰ به ۵ درصد در صندوقهای سرمایهگذاری بخشی از فشار فروش توسط حقوقیهای بازار کاهش خواهد یافت و حقوقیها به سمت حمایت از سهامی که در صندوقها دارند، حرکت خواهند کرد».
خطای راهبردی و پنج روز پایانی
سرمقالهی امروز روزنامهی کیهان به سخنان رهبری یه مناسبت هفتهی دولت پراخته است: «اگر کسی اهل کار و تلاش باشد یک روز هم یک روز است و فرصتی مغتنم و اگر هم اهل کار نباشد هشت سال که سهل است اگر هشتاد سال هم فرصت داشته باشد کاری از پیش نمیبرد. در اینکه دولت آقای روحانی چقدر اهل کار و تلاش بود، افکار عمومی و مردم بهترین قاضی هستند. اما درباره اینکه چرا تلاش دولت در این چند سال چندان به نتیجه مطلوب و مورد انتظار خودشان نیز نرسید و دولتمردان هم این روزها اغلب در نقش منتقد وضع موجود ظاهر میشوند – برای نمونه رئیسدفتر آقای روحانی میگوید: ما هم اصلاً از این قیمتها راضی نیستیم!- هرچند میتوان دلایل مختلفی را بیان کرد اما بهنظر میرسد مهمترین علت به نکتهای برمیگردد که رهبر انقلاب نیز دیروز به آن اشاره کردند و آن را خطایی راهبردی خواندند. ایشان در این دیدار تأکید کردند؛ «اقتصاد کشور به هیچ وجه نباید به تحولات خارجی پیوند بخورد، زیرا این یک خطای راهبردی است»».
محمد صرفی در ادامهی یادداشت خود مینویسد: «حدود ۴۰ درصد مبادلات اقتصادی کشور زیرزمینی و به دور از شفافیت اقتصادی و در نتیجه بدون پرداخت مالیات است. ارزی که برای یک دلار آن باید به معنای واقعی کلمه جنگید به راحتی و در مقیاس کلان هدر میرود. یک روز در قالب دلار ۴۲۰۰ تومانی به هرکس و ناکسی اختصاص مییابد تا صرف واردات غذای سگ و گربه و امثالهم شود و یا اصلاً هیچ وارداتی صورت نگرفته و به چند برابر قیمت در بازار آزاد فروخته شود تا جیب دلالان و فرصتطلبان پُر شود و روزی دیگر در قالب قراردادی شرمآور و خسارتبار با مربی فوتبال دست چندم بلژیکی و برخی دیگر از مربیان و بازیکنان خارجی، میلیونها دلار پول بیزبان بیتالمال به باد میرود. اینها تنها چند نمونه از بیتدبیریهای خسارتباری است که نه ربطی به سیاست خارجی دارد و نه تحریم. از این دست موارد کم نیستند».
این روزنامهنگار اصولگرا معتقد است: «اولین لازمه اقدام صحیح و تلاش در مسیر درست، داشتن اطلاعات کامل، به روز و دقیق است. چیزی که از آن میتوان به نام اشراف اطلاعاتی و آماری یاد کرد. چرا دولت نباید بهطور دقیق و مشخص و به روز وضعیت مسکن کشور را بداند؟ اینکه هر خانوادهای مالک است یا مستاجر، اگر مالک است چند ملک دارد و… افراد قابل توجهی در کشور وجود دارند که در ظاهر حتی ممکن است در زمره بیکاران باشند. یعنی شغل مشخصی نداشته باشند اما از طرفی مانند دلالی سالانه حتی میلیاردها تومان درآمد داشته باشند و یارانه هم دریافت کنند! این شلختگیها که کم هم نیستند همگی ناشی از نداشتن اشراف اطلاعاتی و آماری سیستم هستند».
در بخش پایانی یادداشت آقای صرفی میخوانیم: «دولت در این هفت سال فرصتهای بسیاری را پای مذاکره با غرب و برجام سوزاند. باید دید آیا این فرصت نهایی را درمییابد یا باز هم…ای که پنجاه رفت و در خوابی/مگر این پنج روزه دریابی».
خودکشی جوان کنکوری/ مقصر کیست: نظام آموزشی، جامعه یا خانواده؟
مهرداد خدیر در یادداشت خود برای عصرایران به خبر تلخ خودکشی یک داوطلب کنکور پرداخته و مینویسد: «جوانی که یک سال خود را در خانه حبس کرده و برای کنکور ریاضی آماده میشد طبعاً انتظار داشته به خاطر معدل ۱۹.۵ از عهدۀ پرسشها به آسانی برآید اما ظاهراً سؤالات آنگونه که تصور میکرده، نبودهاند و همین احساس شکست، او را به پشتبام خانه هدایت میکند و وسایل کنکور را همان جا میگذارد و خود را از طبقۀ چهارم به پایین پرت میکند و در عنفوان جوانی نقش بر زمین میشود».
در ادامهی این یادداشت میخوانیم: «در خودکشی اما به جز حیرت، حسرت هم بر دل مینشیند و از این روست که خیلی از خانوادهها مایل نیستند علت مرگ را خودکشی اعلام کنند چون دوست ندارند تصور شود فرزندشان مشکل جسمی یا روحی داشته یا خودشان رفتار خوبی نداشتهاند. ترجیح پلیس هم این است که آمار خودکشی پایین باشد چون یکی از فخرهایی که به جوامع غربی میفروشیم همین میزان خودکشی است».
نویسنده در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «مشکل از جای دیگری آب میخورد. از این احساس که راه های پیشرفت و تحقق آرزوها محدود است یا تصور می شود محدود است. در کشوری مانند انگلستان ملکه بریتانیا طبعا ثروتمند و فرد اول سیاست است (دست کم به لحاظ نمادین). اما آیا راههای قدرت و ثروت به روی دیگران بسته است؟ نه! شخص میتواند آمال سیاسی خود را از طریق احزاب دنبال کند و نمایندۀ مجلس و از این طریق وزیر هم بشود و کافی است حزب او تعدادی کرسی در پارلمان به دست آورد. حتی اگر اکثریت نباشد برای دولتهای ائتلافی بخت دارد. ما اینجا چه کرده ایم؟ چگونه میتوان از حیث سیاسی رشد کرد در عین این که وابسته به ساختارهای رسمی نبود؟ آیا میتوان به فعالیت حزبی امید بست؟ از نظر ثروت چه؟ یک معلم معمولی میتواند کتاب بنویسد و به یکی از ثروتمندان تبدیل شود. (خانم جیکی رولینگ) یا یکی با فوتبال (دیوید بکام)».
آقای خدیر در نهایت معتقد است که: «به فرزندانمان یاد بدهیم اصل زندگی و «هستن» مان و نفس کشیدنمان مهمتراست از آنچه به دست میآوریم یا نمیآوریم. چون اگر نباشیم هیچ یک معنی ندارد. بارزترین و جاری ترین مثال همین کروناست. وقتی ریه درگیر است و از نفس میاندازد مهم نیست چه داری یا چه نداری. کنکور، یک مسابقه است. در یک مسابقه همه برنده نمیشوند. زندگی اما مسابقه نیست. منتظر آموزش و پرورش نباشیم. خودمان یاد بگیریم و یاد بدهیم که زندگی نه مسابقه است نه مقایسه. روح این جوان هم در آرامش…».
واقعا ضدتبلیغ بود!
رضا زندی در یادداشتی برای روزنامهی اعتماد به ماجرای «گشایش اقتصادی» اشاره دارد: «سه هفته پیش، وقتی رییسجمهور از یک «گشایش اقتصادی» خبر داد، متعجب شدم. به اصطلاح، دو دو تا چهارتایی برای این خبر مرتب ندیدم. میدیدم که چطور این خبر را با حساسیت دنبال میکنند. مردم حق دارند. نگران معیشت روزانهشان، تضعیف داراییشان و مشکلات عدیده اقتصادیشان هستند. پس این خبر به سرعت بر صدر اخبار نشست. طولی نکشید که متوجه شدم منظور رییسجمهور از آن گشایش بزرگ اقتصادی همان طرح فروش پتههای نفتی است که حدود دو ماه پیش دربارهاش نوشته بودم. چنان برچسبی برای چنین طرحی، بزرگتر از آن بود که به سایهاش نبرد، و بُرد».
این روزنامهنگار حوزهی نفت ادامه میدهد: «اظهارنظر زودهنگام رییسجمهور، درباره یک طرح اقتصادی، آن هم در شرایطی که مردم تحت فشارند، آن هم پیش از آنکه در ارکان مختلف دولت بر سر نحوه اجرایش اتفاقنظر حاصل شود، تنها یک خاصیت داشت: «ضدتبلیغ.» ضدتبلیغ برای طرحی که اگر درست و کارشناسی و به دور از غوغای سیاست اجرا میشد، شاید میتوانست یک بخش از پازل بزرگ مشکلات اقتصادی را پُر کند. آن هم شاید. آن هم یک بخش کوچک!».
آقای زندی در نهایت نوشته است: «کلید اجرای درست طرحی که مردم قرار است در آن مشارکت کنند، «اعتماد عمومی» است. با زدن برچسب گشایش اقتصادی به طرح فروش پتههای نفتی، آیا میتوان در حد برچسبش به آن اعتماد کرد! باور کنید سخت است. اگر روزی نوشتم که «پتههای نفت را رو کنید» با این وضعیت، فکر میکنم باید طرح فروش پتههای نفتی را یا به تعویق بیندازید یا آن را متوقف کنید».
چند توصیه برای اصلاح ساختار بورس
سعید رجبی با اشاره به وضعیت این روزهای بورس در خیرآنلاین نوشت: «کارمند و کارگر و خانهداری که تا دیروز در بازار سکه و مسکن فعالیت میکردند یا سپردهای در بانک داشتهاند، با رویای کسب سود افسانهای با هیجان وارد بازار سرمایه میشوند. تلویزیون برای رونق بازار سرمایه چند برنامه با اطلاعات کلی و مبهم پخش میکند. سخنوران با سخنرانیهای جذاب و کلیگویی، دورههای آموزش سرمایهگذاری در بورس راه میاندازند، سفتهبازان در شبکههای اجتماعی فعال میشوند و توصیههای «اینو بخر و اونو بفروش» راه میاندازند و سرمایهگذار بینوای بورس چو تخته پاره بر موج رها میشود!».
در ادامهی این یادداشت میخوانیم: «کاهش تقاضا برای سهام (به هر علتی) قیمتها کاهش مییابد. سخنوران و سفتهبازان و کارگزاری و مالیات سود خود را بردهاند. دولت میماند و پاسخگویی به سهامداران نابلد و تازهوارد که نهایتا به گفتار درمانی و انداختن تقصیر بر گردن زمان و زمین ختم میشود و سرمایهگذاران متضرر از بورس خارج میشوند. این روایت چند دوره بورس تهران بوده و اگر دولت برای قوانین آن اصلاحی در نظر نگیرد، خواهد بود».
این تحلیلگر اقتصادی سپس چند پیشنهاد را برای کاهش هیجانات بورس مطرح کرده و مینویسد: «…سهامداران جدیدالورود نتوانند برای چند سال به طور مستقیم در بورس سرمایهگذاری کنند…بعد از گذشت این مدت حالا سرمایهگذار صرفا تا سقف مشخصی میتواند سرمایه نقدی وارد بورس کند که طبق یک جدول زمانبندی میتواند این سقف افزایش یابد و در نهایت سقف برداشته شود».
آقای رجبی در بخش پایانی یادداشت خود آورده است که: «مدیران بورسی میتوانند برای سالهای آینده پیشبینی بهتری داشته باشند که چه میزان نقدینگی وارد بورس خواهد شد و شرکتهای بورسی را تشویق به تهیه طرحهای توسعه و سرمایهگذاری کنند و یا شرکتهای جدید را به بورس راه دهند تا این سرمایههای جدید نه تنها موجب ایجاد تقاضای کاذب و رشد هیجانی شاخص نمیشود، بلکه به سمت سرمایهگذاری مولد در شرکتها حرکت میکند».
انتهای پیام