دوازده شب و یک روز | محمدرضا تاجیک

محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

یک

نشانه‌ها، همچون اشباح سرگردان، در تیرگی نگاه ما از سویی به سویی می‌رفتند. احوال‌شان از اتفاقی عظیم خبر می‌داد، اما هیچ نمی‌گفتند یا از هیچ می‌گفتند. خاموش، در گفتار بودند، و از هر لحظه‌ی سکوت‌شان اشباح سیه بیرون می‌آمد و غمگین و وحشتناک بر چگورش چنگ می‌زد، و با هر پنجه که بر آن می‌خرامید، پرده‌ای آشنا با غفلت، بر ما آشکار می‌شد.

نمی‌پرسیدیم در زیر و بم نغمه‌های چگورت چیست؟ نمی‌پرسیدیم روح کدام واقعه در نغمه‌های چگورت پنهان است؟ نگفتیم، ای نشانه با ما بگو این چه آواز و چه آیین‌‌است؟ نخواستیم بدانیم که چرا آواز او چون نوحه یا چون ناله‌ای از گور است؟

شتابان آن نغمه‌ها و زخمه‌هایی که با احوال ما دمساز و هم‌آواز نبودند را به‌دست نشنیدن‌مان سپردیم، و تنها در آوای نشانه‌ها، صدای خود را شنیدیم، و نامهربان با نشانه‌ها و آوازشان، در کار و رفتار خود شدیم. گاه نیز، در عالم خیال و فانتزی، نغمه‌ها را در دستگاهی دیگر شنیدیم و با خود گفتیم: در دهشتناکی آواز نشانه‌ها، فریبی نهفته است تا ما را نابهنگام و ناجور به مستی و طرب آورد تا آن کنیم که تمنای چگوری است. 

دو

در مهلت خمیازه خود بودیم که واقعه واقع شد. با صدای خون بیدار شدیم: خون شقاق‌هایی که در تاریکی شب پرپر شده بودند. تا دوکوته‌پاس بعد از واقعه، هنوز نمی‌دانستیم واقعیتِ واقعه چیست. مردمانِ بیدار، شنیدند و دیدند و گفتند: آی، عالی‌مقامانِ در خفتار، شما خواب و ما بیدار، برخیزید… برخیزید… آنچه می‌بینید نه فریب شیطان در خواب است، نه واقعیتِ مجازی، نه بازگشتِ نابهنگام ترومایی تبعیدی. نه بازی پلی‌استیشنی، و نه شیطنت وهمی سرکش. جنگ است این، اما جنگی بسان آنچه در افسانه‌ها گویند و در دنیای خیال و وهم و مجاز سازند. نگاه ناباور خود را بشویید، آتش کین و نامردست این. چشم را نبندید تا نبینید هیچ. نگویید نبایستی ببینم بس‌که زشت و نفرت‌انگیز و حیرت‌انگیز است این.

بشنویید، ببینید و بگویید که نسبت به آنچه در این دوازده شب تجربه کردید، یک شکاف و تاخیر قریب ادراکی و شناختی و نظری و تجربی دارید، بشنویید، ببینید و بگویید که هنوز سیمولوژی (نشانه‌شناسی) اطلاعاتی، تحلیل اطلاعاتی نمی‌دانید، و در معرکه‌ی خبرها و شایعه‌ها، نمی‌توانید دانست که کدام است آن‌که فریب و عملیات روانی است، و کدام است آن‌که نیست. بشنویید، ببینید و بگویید که با این چشمی که خانۀ خیال است و عدم، و این فکری که خیال‌اندیش شده است، نمی‌توانید واقعیت‌های آزاردهنده و دهشتناک خود، جامعه و دیگران را ببینید، نمی‌توانید منطق قدرت و سیاست جهانی را درک کنید.    

سه

اکنون، آن دوازده شب رفته ‌است، و روز فراآمده است. روزی بی‌قرار و پر از شب. در پرتو نور بی‌تاب این روز، چند نهان نمایان شده‌اند: نخست، آن‌که گوش‌ بسیاری از کنشگران سیاسی برای شنیدن صدای پای حوادث در راه، بس سنگین است. دوم، آن‌که چشم‌های آنان برای دیدن ضعف‌ها و خلل و فرج اطلاعاتی و امنیتی، سخت ناتوان است. سوم، آن‌که اراده‌های آنان برای تغییر ژرف ساختاری و کارکردی و مدیریتی، سخت عقیم است. چهارم، آن‌که پاهای آنان برای رفتن به استقبال انتقادها، سخت سنگین است. پنجم، آن‌که دست‌های آنان برای گشودن گره‌های ریز و درشت داخلی و خارجی، سخت علیل است. ششم، آن‌که دانش‌ها و تجربه‌های آنان برای تدبیر امور، سخت قلیل است. و هفتم و هشتم و…، آن‌که فاقد عقل منفصل راهبردی هستند، فاقد استعداد کافی برای درس‌آموختن از حوادث زمانه هستند، فاقد انعطاف لازم در مواضع نظری (ایدئولوژیک و پارادایمی) خویش هستند، به‌سختی (و پرهزینه) پذیرای منطق و قواعد و استلزامات نظم جهانی هستند، به‌سختی حاضر به از دست‌دادن قدرت و منصب خود هستند، به‌سختی پذیرای ناکارآمدی‌ها و کژکارکردی‌های خود و تلاش برای تغییر منش و روش ملک و مملکت‌داری خویش هستند، به‌سختی پذیرای مردمانی هستند که ادامۀ هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و روش‌شناختی آنان نیستند.

چهار

اما اگر می‌خواهید شب‌های پس از این روز، شب‌های چیرگی ظلمتِ غفلت و ناهشیاری و هول و هذیان نباشد، باید این روز را نقطۀ پایان و آغازی قرار دهید: پایانِ شعارها و آغاز شعورها، پایان دشمنی‌ها و آغاز دوستی‌ها، پایان بداخلاقی‌ها و آغاز مهربانی‌ها، پایان غیرسازی‌ها و حذف و طرد و آغاز به‌رسمیت‌شناختن کثرت‌ها و تفاوت‌ها و تمایزها، پایان تصلب‌ها، انجمادها، خالص‌گرایی‌ها و بستارمندی‌ها و آغاز گشودگی‌ها، گشایش‌ها، همگرایی‌ها و همه‌گرایی‌ها، پایان ساده‌اندیشی و کژاندیشی‌ها و بدتدبیری‌ها و آغاز علمی/عقلایی‌اندیشی و تدبیرهای هوشمندانه. در روشنای این روز، باید تاریکی‌های آن دوازده شب را دید و نقادانه از چرایی و چگونگی و چیستی آنان پرسش کرد، و این پرسش را آغاز تفکری ژرف در آنچه بودید، هستید و می‌خواهید باشید، قرار دهید.      

انتهای پیام    

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا