برج عاج توییتر و اینستاگرام

روزنامه‌ی اعتماد نوشت: ۱۸هزار و ۶۱۹؛ ۳۶ نفر از اعضای دولت دوازدهم تاکنون ۱۸هزار و ۶۱۹ بار دست به جیب شده و ۱۸هزار و ۶۱۹ بار گزینه «انتشار» را در توییتر فشرده‌اند. ۲۰ نفر از کابینه دولت دوازدهم (وزرا، معاونان و روسای سازمان‌های وابسته) در توییتر حساب فعال دارند؛ برخی خبر می‌دهند، برخی هشتگ می‌زنند، برخی به فارسی یک پیام می‌نویسند و به انگلیسی پیامی دیگر، برخی چون وزیر جوان دوست دارند به توییت‌های دیگران توجه نشان دهند، برخی چون معاون اول ریاست‌جمهوری تاکنون هیچ پاسخی به هیچ توییت دیگری نداده‌اند. ۷ روز از وقوع حادثه تلخ هواپیمای اوکراینی می‌گذرد و تاکنون جز ۷ نفر، دیگر توییترنشینان دولت تمایلی برای نوشتن و همدردی درباره حادثه هواپیمای اوکراینی نشان نداده‌اند. در تلاطم روزهایی که تمییز خبر و سره از ناسره دشوار بود و در طوفان خبری روز شنبه که بر سر میلیون‌ها ایرانی آوار شد، تنها چند توییت انگشت‌شمار از هزاران توییت این ۲۰ نفر هم‌درد و هم‌دل با این قضیه شد. البته همچنان این سوال مطرح است که اعضای رده بالای دولت به کدام دلیل در شبکه‌های مجازی فعالیت دارند و با استفاده از این ابزار فیلترشده، می‌خواهند سر کدام صحبتی را باز کنند که نمی‌توانند به خبرنگاران بگویند. این گزارش تحلیلی است بر چند و چون حضور ۳۶ نفر از کابینه دولت دوازدهم، شامل رییس‌جمهوری، هیات‌وزیران، معاونان رییس‌جمهوری، روسای سازمان‌های وابسته به ریاست‌جمهوری و برخی سازمان‌های دیگر مثل صدا و سیما و شهرداری در شبکه اجتماعی توییتر. آنچه پیش رو دارید تحلیل رفتار اعضای کابینه دولت در شبکه‌های اجتماعی است با این موضوع که بررسی کنیم و ببینیم آنها تا چه اندازه اهل اظهارنظر، پاسخگویی و موضع‌گیری هستند.

چگونه این گزارش تهیه شد؟

اطلاعات آماری منتشر شده در این گزارش بر مبنای بررسی ۲۰ حساب کاربری توییتر تا ساعت ۱۵ روز سه‌شنبه، ۲۴ دی ماه است. لازم به ذکر است در این گزارش «پاسخ‌دادن» به معنا «Reply» زدن به حساب کاربری دیگری است و چنانچه شخصی در متن توییت خود خطاب به شخصی یا اشخاصی پاسخی داده باشد، در این آمار لحاظ نشده است. چنانچه حساب‌های فعال توییتری بیش از هزار توییت منتشر کرده‌ باشند، با توجه به محدودیت‌های وب‌سایت مورداستفاده به بررسی هزار توییت آخر آنها اکتفا شده است و دیگر تحلیل‌ها و آمار منتشر شده هم به این اطلاعات متکی است. برای تحلیل هشتگ‌های پرکاربرد و سایر اطلاعات این گزارش از وب‌سایت accountanalysis.app/twitter بهره گرفته شده است.

چه کسانی پرطرفدارند؟

توییتر میان پاستورنشینان محبوبیت بیشتری به نسبت اینستاگرام دارد. از ۳۶ نفر مورد بررسی، ۲۰ نفر حساب ‌کاربری توییتر و ۱۶ نفر حساب کاربری اینستاگرام فعال دارند. پرمخاطب‌ترین عضو کابینه دولت دوازدهم در شبکه توییتر، محمدجواد ظریف خوانساری، وزیر امور خارجه با یک میلیون و چهارصدهزار فالوئر است. پس از او حساب فارسی حسن روحانی، رییس‌جمهوری با ۷۵۹.۳ هزار فالوئر، محمدجواد آذری‌جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با ۲۱۵.۷ هزار فالوئر، اسحاق جهانگیری، معاون اول ریاست‌جمهوری با ۱۸۵.۷ هزار فالوئر، معصومه ابتکار، معاون رییس‌جمهوری و امور زنان و خانواده با ۱۱۹.۳ فالوئر و حسام‌الدین آشنا، رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک و مشاور رسانه‌ای رییس‌جمهور، با ۱۱۳.۳ هزار فالوئر در جایگاه شش مسوول دولت قرار می‌گیرند که مخاطبانی بالای صدهزار نفر دارند. قیاس این جایگاه‌ها در اینستاگرام، اقلا در رده‌های بالا با توییتر تقریبا یکسان است. حسن روحانی با ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار فالوئر از وزیر خارجه‌اش در اینستاگرام پیشی گرفته است. پس از روحانی، ظریف با ۷۴۶ هزار فالوئر، محمدجواد آذری جهرمی با ۵۷۵ هزار فالوئر، اسحاق‌جهانگیری با ۳۲۷ هزار فالوئر و معصومه ابتکار با ۱۸۹ هزار فالور پنج صدرنشین دولتی‌ها در اینستاگرام هستند. حسام‌الدین آشنا در اینستاگرام حساب‌کاربری رسمی ندارد و به جز این پنج نفر، حساب دیگری از اعضای کابینه دولت دوازدهم بالای صدهزار فالوئر ندارد.

چه کسانی غایبند؟

عبدالعلی علی‌عسگری، رییس سازمان صدا و سیما؛ امیر حاتمی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح؛ سید علیرضا آوایی، وزیر دادگستری؛ عیسی کلانتری، رییس سازمان حفاظت محیط‌زیست؛ سید محمدعلی شهیدی، رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران؛ علی‌اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی؛ سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رییس‌جمهور؛ فرهاد دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی و رضا اردکانیان، وزیر نیرو؛ منصور غلامی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری؛ حسینعلی امیری، معاون رییس‌جمهور در امور مجلس؛ لعیا جنیدی، معاون حقوقی ریاست‌جمهوری نه در توییتر و نه در اینستاگرام حساب فعال شخصی ندارند. علاوه بر این برخی از اعضای دولت در یکی از این دو رسانه فعال هستند. ۸ نفر تنها در توییتر حساب کاربری فعال دارند از جمله مشاور رسانه‌ای رییس‌جمهور؛ وزیر ورزش و جوانان؛ وزیر نفت؛ وزیر میراث‌فرهنگی؛ گردشگری و صنایع‌دستی؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ وزیر صنعت، معدن و تجارت؛ وزیر آموزش و پرورش و رییس سازمان اداری و استخدامی کشور علی‌رغم فعالیت در توییتر حساب اینستاگرامی ندارند و در کنار اینها، وزیر اطلاعات، وزیر راه و شهرسازی و وزیر کشور ۳ عضو هیات کابینه هستند که علی‌رغم اکانت ایسنتاگرامی فعال، در توییتر فعالیت ندارند.

چقدر توییت می‌کنند؟

معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده با ۵هزار و ۷۱۰ توییت در راس توییت‌کنندگان هیات دولت قرار می‌گیرد، پس از او به ترتیب، حسام‌الدین آشنا با ۴هزار و ۴۲۶ توییت؛ رییس‌جمهور با ۳هزار و ۳۸۹ توییت؛ آذری جهرمی با هزار و ۱۵۴ توییت، چهار نفری هستند که تاکنون بیش از هزارتوییت کرده‌اند. کم‌توییت‌کنندگان جدول هم در مقام نخست ‌وزیر صنعت ، معدن و تجارت با ۳ توییت و وزیر نفت با ۴ توییت است. در اینستاگرام محمد شریعتمداری بیش از دیگران فعال است و با هزار و ۵۵۸ پست در راس فعالان اینستاگرامی دولت قرار دارد. اسحاق جهانگیری با هزار و ۲۵۹ پست، محمود واعظی با هزار و ۲۵۳ پست، معصومه ابتکار با هزار و ۱۵۲ پست و رییس‌جمهور با هزار و ۱۰۰ پست در رده‌های دیگر قرار دارند.

چرا توییت می‌کنند؟

بررسی نوع توییت‌های منتشر شده از ۲۰ حساب فعال این جمع نشان می‌دهد که بخش اعظمی از نوشته‌های منتشر شده در توییتر، به شکل «توییت» هستند، به این معنا که پاستورنشینان توییت‌نویس بیشتر (۷۲ درصد) تمایل دارند در حساب‌های توییتری خود بنویسند و احتمالا این نوشته‌ها مبتنی بر گزاره‌های خبری است. ۱۷ درصد دیگر محتوای این توییت‌ها بازنشر دیگر نوشته‌ها در توییتر است و از این میان فقط ۵ درصد نوشته‌ها پاسخ به حساب‌های فعال دیگران است. تاکنون حدود ۷۰۰ پاسخ از این جمع ۳۶ نفره خطاب به دیگر توییترنشینان منتشر شده است. وزیر جوان با ۳۷۹ پاسخ (از میان هزار توییت آخر) در صدر پاسخ‌دهندگان توییتری قرار می‌گیرد، پس از او حسام‌الدین آشنا از میان ۱۰۰ توییت آخر خود صرفا ۱۷۸ توییت را به پاسخگویی به دیگران اختصاص داده است و نفر سوم وزیر فرهنگ و ارشاد با مجموع پاسخ ۷۷ توییت است. اختلاف معنادار فالوئر (دنبال‌کنندگان) و دنبال‌شوندگان این حساب‌های کاربری حاکی از آن است که حضور دولتی‌ها در توییتر، بیش از آنکه نشان‌دهنده تعامل آنها با سایر توییترنشینان باشد، گویای این واقعیت است که این جمع ۲۰ نفره از دولت از توییتر به عنوان ابزار خبرگزاری استفاده می‌کنند. اینجاست که این سوال مطرح می‌شود که در این صورت کار خبرگزاری‌ها چیست؟ در حالی که تمام وزارتخانه‌ها و شعبه‌های مختلف دولت دست به تاسیس خبرگزاری‌های مختلف زده‌اند، اعضای دولت چرا به توییتر که فضای تعامل و هم‌رسانی است، به چشم خبرگزاری نگاه می‌کنند و حتی اگر به این چشم به توییتر نگاه می‌کنند و از برج عافیت تنها متن‌های ۱۴۰ کلمه‌ای را در شبکه‌ای پیچیده از اطلاعات به حال خود رها می‌کنند و می‌روند، چرا این توییترنشینان در روزهای سخت خبررسانی از همین ابزار برای همدلی با جامعه، اقلا جامعه‌ای که در این فضا زیست می‌کند، اقلا هزاران نفری که زیر نام ‌آنها به «چند کا» تبدیل شده‌اند، واکنش درخوری نشان ندادند؟

چه کسانی به هواپیمای اوکراینی واکنش نشان دادند؟

«هشدار، به کارگزاران ایرانی‌تبار رسانه‌های فارسی‌زبان هشدار داده می‌شود از مشارکت در جنگ روانی مربوط به هواپیماهای اوکراینی و همکاری با ایران ستیزان خودداری کنند.» پیش از اعلام آن خبر شوم، حسام‌الدین آشنا، مشاور رسانه‌ای ریاست‌جمهوری با نوشتن این توییت موجی از واکنش‌ها را، خصوصا از طرف خبرنگاران به همراه داشت. روز شنبه، ۲۱ دی ماه و پس از اینکه ریاست‌جمهوری در بیانیه‌ای علت اصلی سقوط هواپیمای اوکراینی را اعلام کرد، آشنا توییت پرحاشیه دیگری نوشت: «شلیک به پدافند اشتباه بود/ شلیک به پدافند هم اشتباه بود.» این توییت مشاور روحانی حدود ۲۰۰ بار ریتوییت شد و حدود ۲ هزار بحث هم زیر آن شکل گرفت. با این حال توییت سوم آشنا در واکنش به این حادثه تلخ، مبتنی بر عکسی از میدان ولیعصر با عنوان «آه از غمی که تازه شود با غمی دیگر» فقط ۷ بار ریتوییت شد و فالوئرهای ۱۱ هزار نفری او چندان وقعی به این ابراز همدردی ننهادند. توییت‌های ریاست‌جمهوری و محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشور به زبان انگلیسی پرواکنش‌ترین توییت‌هایی بودند که اعضای هیات دولت در واکنش به حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی منتشر کردند.

جواد ظریف با نوشتن «یک روز تلخ» در حساب انگلیسی‌زبان خود، روز شنبه دو توییت به انگلیسی در همدلی با داغدیدگان و خانواده‌های قربانیان منتشر کرد که این دو توییت بیش از ۱۰ هزار بار بازنشر شدند. ظریف روز یکشنبه، ۲۲ دی ماه این‌بار به فارسی واقعه رخ‌داده را تسلیت گفت و از وقوع این امر پوزش خواست و شماره تلفنی را از وزارت خارجه منتشر کرد که خانواده قربانیان می‌توانند با آن پیگیر ماجرا باشند.

بیانیه روز شنبه ریاست‌جمهوری در توییتر فارسی رییس‌جمهور نیز منتشر شد و بیش از آنکه بازنشر پیدا کند (۴۳۸ بار)، مورد بحث و مجادله قرار گرفت (۷۰۴۲) . ریاست‌جمهوری به فارسی تنها یک بار به این مساله اشاره کرد، در حالی که روحانی در حساب کاربری انگلیسی خود ۳ بار به این ماجرا واکنش نشان داد و همدردی کرد. توییت دوم انگلیسی ریاست‌جمهوری بالای ۹ هزار بار بازنشر شد. اسحاق جهانگیری، معاون اول ریاست‌جمهوری نیز همزمان با حسن روحانی در توییتر خود نوشت: «باید خود را جای تک‌تک بازماندگان این فاجعه، شهروندان ایرانی و مسوولان بگذاریم تا به عمق و ابعاد آن، از قربانی‌شدن جوانان نخبه تا لطمه دیدن اعتماد اجتماعی و مسائل فنی و نظامی حساس باشیم.» جهانگیری با استفاده از دو هشتگ «جدی» و «شفاف» خواستار پیگیری این ماجرا شده و نوشته بود که خود را شریک داغ سنگین همه خانواده‌های سوگوار و عموم ملت می‌داند. از میان دیگر اعضای کابینه، معصومه ابتکار، معاون رییس‌جمهوری در امور زنان و خانواده در سه توییت به این مساله واکنش نشان داد. ابتکار روز دوشنبه ۲۳ دی ماه با انتشار توییتی اعلام کرد که با خانواده‌های شهدای هواپیمای اوکراین دیداری داشته است و «گفت‌وگو با خانواده شهدای هواپیمای اوکراینی نه فقط از سر وظیفه، بلکه از سر داغداریست.» حدود ۱۲ هزار فالوئر حساب کاربری ابتکار تنها ۲۰ بار این متن را بازنشر کرده و ۲۴۴ بار آن را پسندیدند.

علی ربیعی، سخنگوی دولت تا روز دوشنبه واکنشی به این حادثه نشان نداد تا اینکه دوشنبه در رشته‌توییتی از جلسه دولت و پیگیری قصور ومسوولیت‌های فراموش‌شده در وقوع این حادثه نوشت. این توییت فقط ۷ بار ریتوییت شد. جز وزیر امور خارجه، فقط یک وزیر دیگر در حساب‌های توییتری خود به این ماجرا واکنش نشان دادند: سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی «پیگیری سانحه هوایی را حق ملت» دانسته و نوشته بود که این خواسته نباید با برچسب‌گذاری مخدوش شود. علاوه بر این، سید عباس صالحی روز شنبه در توییتی به سهم خود از خانواده‌های داغدار هواپیمای اوکراینی عذرخواهی کرده بود که این توییت فقط ۷ بار ریتوییت شد. جمشید انصاری، رییس سازمان اداری و استخدامی کشور نیز با نوشتن «آهوان گم‌ شدند در شب دشت/ آه از آن رفتگان بی‌برگشت» در حساب فعال توییتری خود با خانواده‌های درگذشتگان هواپیمای اوکراین همدلی کرد.

این توییت تا لحظه تنظیم این گزارش تنها ۲ بار بازنشر شده و ۲۴ لایک خورده است. دیگر توییترنشینان، خصوصا محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری که در توییتر بسیار فعال است، به این ماجرا هیچ واکنشی در حساب‌های توییتری خود نشان ندادند.



حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی گذشته از تمامی حواشی دردناک و قابل تاملی که داشت، یک ‌بار دیگر ضعف رسانه‌ای ما را نیز به رخ کشید. رسانه‌هایی که به دلایل مختلف نتوانستند، نقش خود را در انتشار و بیان حقیقت ماجرا ایفا کنند. در عوض بازار توییتر داغ بود و مسوولان از این طریق پیام خود را به مردم رساندند. در این میان دو دیدگاه متفاوت برای توجیه این کم‌کاری و قصور وجود دارد. یک دیدگاه که معتقد است، رسانه‌ها به دلیل محدودیت‌های موجود نمی‌توانستند بیش از این کاری کنند و دیدگاهی دیگر که رسانه‌ها را به سبب خودسانسوری و رخوت ناشی از آن متهم به کم‌کاری می‌کنند. اما به نظر می‌رسد ماجرا بسیار پیچیده‌تر از قبول یا رد یکی از این دو نظریه باشد. دکتر محمدعلی الستی، استاد دانشگاه و کارشناس رسانه معتقد است که برای واکاوی رویه رسانه‌ها در حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی از زوایای مختلفی باید به آن نگاه کرد. چه از منظر نقاط ضعفی که رسانه‌ها دارند و چه از دیدگاه فشارهای وارده بر آنها و محدودیت‌هایی که دارند. گرچه او در نهایت بر این باور است که در صورت عدم اصلاح دیدگاه و نگاه مسوولان ارشد کشور در مورد وظایف و ماموریت‌های رسانه‌ها نمی‌توان به بهبود شرایط آنها امیدوار بود.

*‌آقای دکتر حادثه سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی بار دیگر ثابت کرد که چقدر در فضای رسانه‌ای به خصوص فضای رسانه‌های مجازی با نقصان و چالش روبه‌رو هستیم. فضایی متشنج و رادیکال شده که در آن شاهد انواع شایعات و دفاعیات و دروغ‌پراکنی‌ها و حمله طرف‌های مختلف به هم هستیم و هیچ‌کس هم نظارت چندانی بر آنها ندارد. اما شاید نکته شاخص اطلاع‌رسانی این دوره به نقش پررنگ مسوولان در فضای مجازی برمی‌گشت. به این معنا که مسوولان بلندپایه کشوری و لشکری در حادثه اخیر سقوط هواپیما به‌رغم اینکه فضای مجازی را فاقد وجاهت علمی و قانونی می‌دانند، خودشان پای ثابت توییتر، اینستا، تلگرام و… شده بودند. یعنی یا خودشان حرف‌هایشان را در قالب توییت منتشر می‌کردند یا روابط عمومی آنها اطلاعات مورد نظر و دفاعیات و توضیحات آنها را در قالب خبر در فضای مجازی پخش می‌کردند. اینجا چند سوال مطرح می‌شود… شاید اولین سوال و مهم‌ترین سوال هم این باشد که آیا از لحاظ رسانه‌ای، این رویه درستی است که مدیران ارشد یک کشور برای پاسخگویی به افکار عمومی از فضای مجازی استفاده کنند؟

من فکر می‌کنم برای پاسخ به سوال شما ابتدا باید نگاهی به وضعیت رسانه‌ای امروز داشته باشیم تا بعد به عملکرد رسانه‌ای و اطلاع رسانه‌ای مسوولان بپردازیم. ما در بحث اطلاع‌رسانی با مثلثی روبه‌رو هستیم. یکی از اضلاع این مثلث «دانایی» است. دانایی به معنای اطلاع از آشنایی با کار و فرآیند تولید و انتشار خبر. این دانایی از تحصیلات دانشگاهی نشات می‌گیرد یا از طریق خواندن کتاب، تحصیلات آکادمیک یا حتی تجربی. راس دیگری این مثلث «آگاهی» است. این شاخصه در دانشگاه حاصل نمی‌شود بلکه در بستری که ما کار خبری می‌کنیم این آگاهی شکل می‌گیرد.

*فکر نمی‌کنید این دو شاخصه تا حدود زیادی با یکدیگر مشترک و موازی باشند؟

در نگاه اول شاید این طور به نظر برسد ولی در عمل تفاوت‌های ظریفی با هم دارند. بگذارید با مثالی موضوع را برایتان بیشتر توضیح دهم. فرض کنید شما به یک نوع بیماری خاصی دچار شده‌اید. شما برای درمان نیاز دارید که پیش یک پزشک بروید. این پزشک باید دو ویژگی اصلی را حتما داشته باشد. اول اینکه از «دانایی» تخصصی علم پزشکی برخوردار باشد یعنی آن شاخه خاص پزشکی را به خوبی بشناسد اما در عین حال لازم است که از «آگاهی» لازم نیز برخوردار باشد. حالا این آگاهی از کجا می‌آید؟ از اطلاعاتی که ما در مورد بیماری به او می‌دهیم، می‌آید. یعنی اگر ما اطلاعات صحیح و درستی به او ندهیم، پزشک هر چقدر هم که ماهر باشد، نمی‌تواند به خوبی ما را درمان کند. پس همان طور که می‌بینید این دو شاخصه کاملا با یکدیگر متفاوت هستند.

*‌ و راس سوم مثلث اطلاع‌رسانی چیست؟

راس سوم این مثلث شاخصه‌ای است که شاید بتوان نام آن را فهم و شعور و ادراک گذاشت. حاصل و برآیند این ۳ راس منجر به تحلیل رسانه‌ای یک خبرنگار و روزنامه‌نگار یا فعال رسانه‌ای می‌شود.

*منظورتان از «فهم» درک ما از یک موضوع و خبر است؟

منظورم از «فهم و شعور» برداشت ما از رابطه حقیقت و واقعیت است. این هم به روند زندگی ما بستگی دارد.

*می‌شود بیشتر توضیح دهید؟

هر یک از خبرنگاران و فعالان رسانه‌ای بسته به اینکه در طول زندگی چطور با واقعیت و حقیقت مواجه شده باشیم به یک سطحی از درک و فهم می‌رسند که در کنار آگاهی و دانش می‌توانند به یک قدرت تحلیلی خاصی برسند که من نام آن را شناخت نظام اجتماعی گردآورندگان خبر و ارباب جراید می‌نامم. این در واقع همان قدرت تحلیل در رسانه است. در واقع «واقعیت» همان موارد عینی و قابل لمس در جهان و خارج از اراده ماست. حالا چه بتوانیم و چه نتوانیم، چه بدانیم و چه ندانیم … ولی حقیقت انعکاس واقعیت در ذهن ماست. اما مشکل اینجاست که خیلی از ما مصلحت را بر واقعیت ترجیح می‌دهیم! با همین تحلیل است که ارباب جراید «واقعیت»‌های جهان را به تصویری رسانه‌ای تبدیل می‌کنند و به خورد مخاطبان خود می‌دهند و در حقیقت نوعی از «حقیقت» را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کنند. اگر هر یک از این عوامل در بخش رسانه‌ای جامعه‌ای با مشکل مواجه شود، مطمین باشید که فرآیند اطلاع‌رسانی در آن جامعه نیز از مسیر درست و اصالت خود خارج خواهد شد. واقعیت این است که متاسفانه در جامعه رسانه‌ای ما بسیاری از تولید‌کنندگان خبر هنوز فرق بین متن اداری و تدوین پیام به عنوان خبر را نمی‌دانند. در واقع این گروه از خبرنگاران به خاطر ضعفی که در مورد هر ۳ شاخصه یاد شده، دارند از قدرت تحلیل خوب و مناسبی برخوردار نیستند و تصویری که از رخدادها ارایه می‌دهند اکثرا فاقد اعتبار است.

*تا اینجای کار شما به حلقه‌های زنجیر اطلاع‌رسانی درست در یک جامعه اشاره کردید. اما سوال من به فعالیت رسانه‌ای بخش زیادی از مسوولان و مدیران ارشد کشور در فضای مجازی برمی‌گردد. چرا مدیران ما به جای توسل به رسانه‌های رسمی دست به دامان فضای مجازی شده‌اند؟

به هر حال فضای مجازی هم در دنیای امروز یک نوع رسانه محسوب می‌شود. در فضای مجازی «آگاهی» را نهادهای خبری مانند «جامعه مدنی (از جمله رسانه‌ها) ایجاد می‌کنند و فهم و ادراک و شعور از فرهنگ جامعه نشات می‌گیرد. از سویی از آنجا که ادعا می‌شود، نهادهای قدرت روی بخش‌های مختلف سایه افکنده‌اند و به زبان ساده کار اطلاع‌رسانی سخت شده است، فضای مجازی مفری شده برای ارایه تحلیل‌ها و اخباری که در چارچوب مثلث اطلاع‌رسانی نمی‌توان به آنها پرداخت. در حقیقت فضای مجازی، این قدرت را به مردم می‌دهد تا به صورت پنهانی این مثلث را سوراخ کنند و به صورت قاچاقی در مورد مسائل خط قرمز جامعه اظهارنظر و تحلیل کنند. اما در عوض اگر افرادی که در فضای مجازی تحلیل و خبرپراکنی می‌کنند فاقد تخصص و دانش و تبحر کافی در مورد ۳ راس مثلث اطلاع‌رسانی باشند این فضای مجازی تبدیل به ابزاری می‌شود برای ضربه زدن به اعتماد عمومی و پایین آمدن اعتبار و حیثیت اطلاع‌رسانی. در چنین شرایطی معتقدم وقتی که شبکه‌های اجتماعی توسط افراد نابالغ- از لحاظ دانش رسانه‌ای- اداره و خط‌دهی می‌شود و به سرعت به سمت سرازیری سوق پیدا می‌کند اگر مدیران و مسوولان ما به جای آنکه دست به دامان قدرت رسانه‌ای شبکه‌های مجازی شوند، سکوت می‌کردند، خیلی بهتر بود و امروز ما شاهد سقوط عینی اعتماد عمومی به رسانه‌ها و حتی عملکرد خود این عزیزان نبودیم!

*‌ در واقع شما معتقدید که رسانه‌ها هم در مورد حوادثی مثل همین حادثه سقوط هواپیمای مسافربری نتوانسته‌اند خوب عمل کنند و به همین خاطر جامعه و حتی مسوولان برای دستیابی به اخبار و تحلیل شرایط دست به دامان فضای مجازی شده‌اند؟

این یک مساله تک ‌بعدی نیست. در واقع شکست و کم‌اعتبار شدن رسانه‌های ما ناشی از درک و فهم ناقص تعدادی از روزنامه‌نگاران ما از حوادث و دیدگاه نهادهای بالادستی جامعه است که فکر می‌کند خبر، گلوله‌ای است که باید توسط رسانه به سمت دشمن شلیک شود. در واقع به خاطر همین دیدگاه و عدم آگاهی و دانش کافی به جرات می‌توان گفت که در جریان حادثه اخیر هیچ یک از رسانه‌ها استانداردهای جمع‌آوری اخبار را رعایت نکرده‌اند. شما به تیترهای یک روزنامه‌های روز یکشنبه و شنبه نگاه کنید:«عزای ملی»، «شرمساری»، «عذرخواهی کنید»، «استعفا دهید» و… اینها همه ناشی از همین دیدگاه است. یا «مثلا یکی از روزنامه‌های وابسته به دولت روز ۲۱ دی ماه تیتر اولش این بود: «فرار امریکا از عین السعد با بویینگ». برداشتی که از این تیتر می‌شد این بود که ما امریکا را در عین السعد فلج کردیم و امریکایی‌های بدبخت برای جبران این ضربه به دروغ‌پردازی در مورد حادثه سقوط بویینگ روی آورده‌اند. به نظرم این تیتر می‌تواند در فستیوال بدترین تیترهای خبری جهان برنده جایزه نخست شود! همین دیدگاه‌ها نیز در نهایت باعث می‌شود تا بعد از اینکه خبر رسمی شلیک به هواپیما تایید شد، ضربه روحی شدیدی به رسانه‌ها و اصحاب رسانه وارد شود که به نظر من ناشی از تحلیل ضعیف آنها همچنین نگاه نهادهای بالادستی به موضوع اطلاع‌رسانی در این زمینه است.

*ولی مدیران ارشد می‌توانستند از همین رسانه‌هایی که به قول شما قدرت تحلیل و اطلاع‌رسانی درست خود را تا حدود زیادی از دست داده‌اند، استفاده کنند و برای تقویت آنها کمک کند نه اینکه خودشان راسا دست به دامان شبکه‌های مجازی شوند.

از رسانه‌ها نیز استفاده کردند ولی از آنجا که فضای مجازی به خاطر خاصیتی که دارد و قدرتی که در بیان حرف‌های در گوشی ناگفته پیدا کرده، امروز قدرت‌اش بسیار بیشتر از رسانه‌های عمومی و رسمی ما شده است، آنها نیز تصمیم گرفته‌اند از این قدرت استفاده کنند.

*‌اما توییت‌های نادرست و غلط‌انداز بعضی از مسوولان رسمی کشور تا این حد باعث بی‌اعتمادی افکار عمومی و بی‌آبرویی رسانه‌ها شوند.

اینها همه ظاهر قضیه است… اصولا بزرگ‌ترین شکست‌های تاریخی به دنبال پنهان‌کاری دولتمردان حاصل شده است. اتفاقا یکی از بزرگ‌ترین کشورهایی که از این ناحیه ضربه خورده خود امریکاست که به دلیل دروغگویی دولت، رییس‌جمهور وقت آن- نیکسون- در ماجرای واترگیت مجبور به استعفا شد. جالب اینجاست که واترگیت هم نتیجه پیگیری‌ها و افشاگری‌های دو روزنامه‌نگار بود. در مورد حادثه اخیر ما با ۳ فاجعه بزرگ مواجه بودیم. اول سقوط هواپیما، دوم عدم رعایت صداقت و سوم همکاری رسانه‌ای توسط رسانه‌های افشاگر. اینجاست که ضرب‌المثل قدیمی و نام آشنای هر چه بگندد نمکش می‌زنند، وای به روزی که بگندد نمک مصداق پیدا می‌کند. اینجاست که فرق بین روزنامه‌نگاری تحلیلی یا واقع‌گرایانه و روزنامه‌نگاری ابزاری مشخص می‌شود. در روزنامه‌نگاری تحلیلی شما به دنبال این هستید که با بررسی آثار، نشانه‌ها و شواهد به یک نتیجه مشخص برسید یا حتی شاید نرسید! نتیجه‌ای که ممکن است بعدا هم تغییر کند اما در روزنامه‌نگاری ابزاری شما اصراری ندارید که واقعیت مشخص شود و فقط خود را موظف به رسیدن به یک «نتیجه» مشخص می‌دانید. نتیجه و هدفی از پیش طراحی شده که به هر طریقی باید به آن برسید. برای همین این نوع از روزنامه‌نگاری اسلحه‌ای شده در دست احزاب و چهره‌های سیاسی و حتی اقتصادی.

*چه باید کرد؟ یعنی چطور باید اعتماد مردم را به رسانه‌ها بازگرداند؟

با شفافیت. تا وقتی که ذهنیت بسیاری از ما ایرانی‌ها این است که «دروغ مصلحت‌آمیز به ز راست فتنه‌انگیز!»؛ هیچ چیزی درست نمی‌شود. چون به خاطر همین ذهنیتی که در فکر من و شما جا افتاده خود خبرنگاران هم ممکن است وقتی که می‌خواهند به مواردی اینچنینی بپردازند با خودشان می‌گویند: نکند این مساله برای امنیت ملی تهدید باشد. مسوولان هم می‌گویند ما باید برای حفظ امنیت ملی از هر روشی استفاده کنیم.

باید مسوولان و تمامی ما بپذیریم که شفافیت، بهترین ابزار برای اداره یک جامعه است. شفافیتی که از طریق نهادهای مدنی مانند رسانه‌ها، احزاب و… می‌تواند صورت گیرد. چراکه آنها هستند که به عنوان حلقه رابط بین قدرت و مردم می‌توانند در نقش پرسشگر ظاهر شوند و از مسوولان مطالبه داشته باشند. همان طور که گفتم تا زمانی که نهادهای بالادستی جامعه فکر می‌کنند خبر، گلوله‌ای است که باید توسط رسانه به سمت دشمن شلیک شود، نمی‌توان به بهبود وضعیت رسانه‌ای کشور امیدی داشت بلکه مسوولان باید بپذیرند که «صداقت» بهترین اسلحه برای اداره هر جامعه‌ای است حتی اگر در ظاهر به ضرر ما باشد.

*پس با این تفاصیلی که شما عنوان کردید ما نباید انتظار رسانه‌هایی را داشته باشیم که به معنای واقعی «رسانه‌ای» باشند و بتوانند مطابق استانداردهای موجود اطلاع‌رسانی و افشاگری کنند…!

متاسفانه همین طور است. مگر آنکه تغییر جهتی عمیق در مورد دیدگاه‌های مسوولان و دولتمردان ما در خصوص رسانه و نقش و جایگاه آن رخ دهد.



بستر مجازی برای فعالیت‌های حزبی

در میان چهره‌های عالم سیاست، بوریس جانسون، نخست‌وزیر بریتانیا و جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر این کشور شهرت بسیار دارند، هم در دنیای واقعی و هم در فضای مجازی. توییتر برای هر دو چهره و رقیب سیاسی ابزاری بوده است برای بیان نظرات و اختلافات سیاسی‌شان و بیش از هر وقت در زمان انتخابات. هشتگ زدن در سازوکار کمپین‌های تبلیغاتی و اظهارنظرهای سیاسی آنها اغلب با حساب و کتاب استفاده می‌شوند؛ برای تشویق به حضور در انتخابات به نفع حزب محافظه‌کار یا حزب کارگر. این مهم‌ترین نکته حضور این چهره‌ها در فضای مجازی است؛ توییتر وسیله‌ای است برای بیان روشن‌تر منافع و استانداردهای حزب. توییتر جای درددل کردن سیاسی نیست.

از میان اعضای دولت بریتانیا جز دو- سه مورد، باقی اعضا همه حساب توییتر دارند و به نظر می‌رسد حضور در این فضا برای آنها به معنای بخشی از حضور سیاسی و حرفه‌ای آنها همگام با دنیای غیرمجازی است. این حساب‌ها هم اغلب هنگام انتخابات بیشتر از سایر مواقع فعال هستند و استفاده هشتگ در آنها هم محدود و اغلب در زمان انتخابات معنا پیدا می‌کند. در سایر موارد، هر وزیر بنا بر سازوکار وزارتخانه‌اش از این بستر برای نشر گزارش‌های رسانه‌ای و ویدئوهایی از خود در حال توضیح دادن در مورد دیدارها و پیشرفت‌های حوزه کاری خود، استفاده می‌کند. حفظ زبان رسمی، پرهیز از قرار دادن اسمایلی (شکلک‌های خندان و گریان و غیره) جز در موارد بسیار نادر، یکی از نقاط اشتراک توییت‌های مقامات رسمی است. اما تمام اینها به این معنا نیست که زبان تلخ و گزنده در میان کاربران سیاستمدار توییتر دیده نمی‌شود. تفاوت این نقدهای تند و تیز اما در این است که مخاطب آنها روشن، با ذکر اسم و دلیل مورد نقد قرار می‌گیرد. توییتر برای کسانی مانند بوریس جانسون، جرمی کوربین و اعضای محافظه‌کار دولت بریتانیا حکم امتداد همان شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌ای روزمره‌شان را دارد.



حضوری برای منازعات جناحی

«علی‌اکبر قاضی‌زاده» روزنامه‌نگار و مدرس این حرفه می‌گوید: مسوولان ما همیشه در برقراری ارتباط با مردم، ضعیف‌ترین عملکرد را دارند» و با همین دیدگاه درباره آنکه دولتمردان در شبکه‌های اجتماعی نظیر توییتر چه رفتاری باید داشته باشند به تحلیل و بررسی پرداخت. او بر این نکته تاکید می‌کند: «از اینکه مسوولان ما به جای هر کاری، در شبکه‌های مجازی حضور دارند واقعا تعجب می‌کنم.» آنچه پیش رو دارید تلاشی است برای بررسی نقش رسانه‌ای و رفتارشناسی دولتمردان در شبکه‌های اجتماعی با صاحب تالیفاتی چون «گزارش‌نگاری» و «نوشتن برای رادیو.»

*بنا به اطلاعات و شواهد موجود، بدنه دولت و مسوولان کشور در فضای مجازی حضور زیادی دارند. البته این حضور اشکالی ندارد، آنها هم شهروند هستند و می‌توانند به عنوان یک شهروند در این فضا حضور داشته باشند ولی ایراد این است جایی که لازم است و انتظار جامعه عمومی است که مسوولان در این فضا با مردم همراهی کنند، در آن زمان‌ها سکوت می‌کنند اما در مواقع غیرلازم در مورد همه ‌چیز حرف می‌زنند. اگر مسوولان به حفظ پوسته رسمی معتقدند با این حضور بیش از حد در فضای مجازی، اعتبار خودشان را هم زیر سوال می‌برند. نظر شما به عنوان روزنامه‌نگار پیشکسوت در این باره چیست؟

بارها گفته‌ام که مسوولان ما همیشه در برقراری ارتباط با مردم، ضعیف‌ترین عملکرد را دارند و متاسفانه جایگاهی برای مردم قائل نیستند یا جایگاه اندکی قائلند غیر از زمان‌هایی که از مردم کمک می‌خواهند و به عدد آدم‌ها نیاز دارند. ولی آنجایی که مردم به اینها نیاز دارند، حضورشان بسیار کمرنگ است. مثال مشخص، ماجرای برجام است. واقعا چند درصد مردم می‌دانند مشکل ما با اروپایی‌ها چیست؟ مردم ما باید این را بدانند. در بزنگاه‌هایی مثل همین روزهای اخیر، مسوولان اجرایی نیاز به حمایت مردمی داشتند ولی واقعا مردم را از دست دادند. مسوولان سپاه می‌گویند ما در شرایط جنگی قرار داریم. مردم ما باید بدانند این جنگ برای چیست. در شرایط جنگی در تمام دنیا، مسوولان باید به مردم تکیه کنند اما در شرایطی که مردم، هیچ اطلاعی از ماهیت این درگیری ندارند، چطور می‌شود انتظار داشت که مردم پشت مسوولان بایستند و سینه سپر کنند و در جاهایی که لازم است دخالت کنند؟ من متاسفم که در دهه‌های اخیر، سیاستی در پیش گرفته شد که روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران، بیگانه محاسبه شدند و با عنوان «عوامل بیگانگان» مورد خطاب قرار گرفتند در حالی که خبرنگارانی که من می‌شناسم، آدم‌هایی بسیار دلسوز نسبت به کشورشان هستند منتها نسبت به بعضی اتفاقات انتقاد دارند چون شغل ما، انتقاد است و خبرنگار هم با انگیزه شخصی دنبال خبر نمی‌رود بلکه خبر را برای مردم و برای آگاهی‌رسانی پیگیری می‌کند. به نظرم، به یک تجدیدنظر کلی نیازمندیم آن هم اگر دیر نشده باشد چون متاسفانه بسیاری اتفاقات، اصلا التیام‌پذیر نیست و از جمله بیگانگی مردم از مطبوعات و رسانه‌ها که بسیار بعید می‌بینم مردم برگردند و دوباره به رسانه‌ها اعتماد کنند؛ رسانه‌های دیداری و شنیداری مثل رادیو و تلویزیون و حتی رسانه‌های نوشتاری و متاسفم بگویم که در چنین شرایطی، مردم برای خبرگیری، چاره‌ای جز مراجعه به رسانه‌های فاقد هرگونه اهداف دوستانه درباره ما ندارند. علاوه بر این از این هم که مسوولان ما به جای هر کاری، در شبکه‌های مجازی حضور دارند واقعا تعجب می‌کنم. من که خیلی هم گرفتار نیستم و کار اجرایی هم ندارم، به هیچ‌ وجه فرصت نمی‌کنم در فضای مجازی بگردم. ولی در عوض می‌بینم که بعضی مسوولان، یک پست ساعت ۱۲ نیمه شب و یک پست ساعت ۸ صبح منتشر می‌کنند. آیا اینها کار دیگری ندارند؟ آن هم وقتی جامعه، نیازمند تلاش‌های بیشتر این مسوولان است؟ فرقی هم نمی‌کند؛ مسوولان وزارت راه، وزارت نیرو، سخنگوی دولت، رییس‌جمهوری، وزیر خارجه و… نمی‌دانم چطور فرصت می‌کنند و چطور می‌توانند ذهن‌شان را خلوت کنند که در فضای مجازی پیام بدهند و به این پیام‌ها پاسخگو باشند و وارد بحث‌ها شوند؟ اصلا این حضور چه خاصیتی دارد؟ دولت ما، سخنگو دارد؛ در تمام کشورها هم حرف‌ها را از سخنگو می‌شنویم. حالا یک آدم غیرعادی به نام آقای ترامپ هم در گوشه‌ای از دنیا در این شبکه‌ها حضور دارد ولی این شکل حضور، یک استثناست. حتی اوباما یا سایر روسای جمهور و نخست‌وزیران و پادشاهان هم تا این حد خودشان را درگیر شبکه‌های اجتماعی نکرده‌اند. ولی مسوولان ما آنقدر دلبسته این پیام دادن‌ها و پیام گرفتن‌ها هستند که البته زیان‌هایش را هم در همان فضا می‌بینند چون جواب‌های ناخوشایندی هم می‌شنوند و من تعجب می‌کنم که مسوولان ما، چطور فرصت حضور در شبکه‌های اجتماعی دارند چون صرفا نوشتن چند جمله نیست بلکه این جملات باید با آسایش فکری نوشته شود. مسوولان ما چقدر وقت آزاد دارند که می‌توانند در این فضا جولان بدهند؟

*ممکن است یک دلیل این باشد بخواهند بگویند ما با مردم هستیم و مردم را می‌بینیم و از وضعیت مردم غافل نیستیم؟

خدا حفظ‌شان کند! چرا این کار را در برابر روزنامه‌نگاران نمی‌کنند؟ چرا استاندار کرمان، روراست به مردم نمی‌گوید که چرا در جریان تشییع شهید قاسم سلیمانی این همه آدم کشته شدند؟ چرا یک اتوبوس با آن همه مسافر سقوط می‌کند و آن تعداد آدم دچار آسیب می‌شوند؟ چرا سیل در سیستان و بلوچستان این همه خرابی به بار می‌آورد؟ اینجاست که باید به مردم جواب بدهند. خیلی خیلی بد است که سخنگوی دولت و رییس‌جمهوری بگویند از یک‌سری اتفاقات در کشور بی‌خبرند. به نظر من یکی از دلایل حضور مسوولان در فضای مجازی، دعوای میان جناح‌های سیاسی است که واقعا نمی‌دانم در دعوای جناح راست و جناح چپ با سایر جناح‌ها، تکلیف مردم چیست و مردم باید چه بکنند؟ دولت و جناح‌ها، دعوای‌شان را با یکدیگر حل بکنند اما مردم را وارد این دعوا نکنند و حیثیت ایرانی را در دنیا نبرند. امروز ۷ الی ۸ کشور برای ما چاقو تیز کرده‌اند و ما را دروغگو خطاب می‌کنند و به ایجاد تشنج متهم می‌کنند و مسخره می‌کنند که هواپیمای مسافری را با موشک اشتباه می‌گیریم. اینجا آن نقطه‌ای است که مسوولان باید با هم به توافق اصولی برسند و تکلیف‌شان را در برابر مردم روشن کنند تا مردم هم بدانند با اینها چه تکلیفی دارند.

*شما در مجموع حضور زیاده از حد بدنه دولت در فضای مجازی را درست و منطقی می‌بینید؟

به هیچ‌ وجه؛ فضای مجازی در کشور ما بد شناخته شده. این فضا برای کارهای فوری و اطلاعات خیلی مهم است. من هفته‌ای یک بار سراغ پیام‌های تصویری دریافتی صفحاتم می‌روم و می‌بینم ۵۰ درصد این پیام‌ها تکراری است. ما کارکرد این فضا را بد متوجه شدیم و مسوولان ما هم مثل مردم، کارکرد این فضا را نمی‌شناسند و به یک ابزار ارتباطی بسیار مهم، به چشم سرگرمی نگاه می‌کنند.

*در سایر کشورها، معاونان وزرا یا شهرداران تا چه حد در فضای مجازی حضور و پاسخگویی دارند؟

چند سال قبل، چند نقطه شهر لندن بمب‌گذاری شد. پلیس لندن، به‌ طور مستمر هر دو ساعت یک بار خبرنگاران را جمع می‌کرد و یافته‌های تا آن ساعت را با آنها در میان می‌گذاشت. خبرگزاری رویترز و روزنامه گاردین و روزنامه استاندارد هم سایر اطلاعات را از قول یک مقام آگاه دنبال می‌کردند. در کشور ما، وزیر راه هم در مورد اختلاف میان ایران و انگلستان اظهارنظر می‌کند و امام جمعه یک شهرستان هم در مورد سیاست‌های روز اظهارنظر می‌کند در حالی که در دنیا اینطور نیست و وزرا نمایندگان و روحانیون و مسوولان ما هم باید عادت کنند در عرصه خدمتی و مسوولیت و وظایف خودشان حرف بزنند. امروز همه می‌خواهند در هر زمینه در فضای مجازی اظهارنظر کنند. صرفنظر از اینکه تا چه حد این اظهارات صادق است یا خیر، اجازه بدهیم مسوولانی که فردا باید امضا کنند و تصمیم بگیرند در این فضا حرف بزنند و آنها هم واقعا با مردم صادق باشند. همه‌ چیز را نمی‌شود از مردم پنهان کرد. دو دهه قبل یک حادثه‌ای لاپوشانی می‌شد و کسی هم نمی‌فهمید ولی امروز چنین کاری اصلا امکان ندارد. اوایل دهه ۷۰ دودی در آسمان تهران مشاهده شد و تکه‌های دوده روی سر مردم می‌ریخت چون یک حوضچه مازوت را آتش زده بودند ولی هیچ‌ کس نفهمید این چه بود و فقط ما که در کار خبر بودیم علت این واقعه را می‌دانستیم. آن زمان پنهانکاری ممکن بود ولی الان ممکن نیست. کسی از منشأ سیل شمیران با خبر نشد ولی الان پنهانکاری ممکن نیست. شاهد بودیم که یک نفر یک توییت از سقوط هواپیما نوشت و همین توییت، به سند رسمی محکومیت ما تبدیل شد. نمی‌توانیم مردم را فریب بدهیم و تصور کنیم که شاید مردم نفهمند، چون مردم می‌فهمند و عکس‌العمل‌های غیرطبیعی و غیرمنتظره نشان می‌دهند چنان که دیدیم.

*چقدر امکان دارد این حضور زیاده از حد اعضای هیات دولت و مسوولان در فضای مجازی، باعث توهین به اعتبار و جایگاه‌شان شود؟

یقین دارم که لطمه می‌خورند؛ وزیر خارجه حتما در این روزها حرف‌های بی‌ربط و ناسزای فراوان شنیده. راه ارتباط با مردم، حضور در فضای مجازی نیست. این شیوه راضی کردن مردم نیست. شاید ژستی برای آن‌طرف مرزها باشد که آن طرفی‌ها هم خیلی باید بیکار باشند که برای خواندن این توییت‌ها وقت بگذارند ولی در داخل کشور احترام و اهمیت جایگاه این آدم‌ها با این حضور کم می‌شود چون نوع پیام‌هایی که می‌دهند معمولا مورد قبول مردم نیست. مردمی که از خیلی جاها و خیلی جنبه‌ها لطمه دیدند و بی‌خبر بودند، به این حرف‌ها می‌خندند و عکس‌العمل‌های غیرطبیعی از خودشان نشان می‌دهند و به نظر من، این حضور، هیچ جنبه مثبتی ندارد. جنبه مثبت این است که برای مردم جدی‌تر کار کنند و واقعا در خدمت مردم باشند. بارها گفته‌ام، هیچ اشکالی ندارد وزیر مملکت ما بنز آخرین مدل سوار شود و در بهترین نقطه شهر خانه داشته باشد و مستخدم داشته باشد، ولی به اندازه شغلی که دارد، کار هم انجام دهد و به تناسب موهبتی که از ما مردم می‌گیرد، کارکند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا