آفاتی که حوزه را تهدید می کند | یادداشت روزنامه قانون
موازی سازی و موازی کاری عمدی در مدیریت جمهوری اسلامی یک عادت استوار و همیشگی است که از روز اول پیروزی انقلاب تا امروز همیشه سبب چاقی مزمن دستگاههای اجرایی کشور شده و هر وقت ارادهای سعی کرده استاین نهادهای موازی را کهاینک در سه قوه کشور هم نمود پیدا کرده، سامان دهد دچار شکست شده است. نهادهای موازی امروزه از بانکها تا مراکز آموزشی تا مراکز دیگر قابل فهرست هستند که گویا امنیت مالی، فکری و اداری عدهای بستگی به همین موازیسازیهاست. حوزه علمیه هم دچار همین نهادهای آموزشی موازی شده است که باید هشدار افت علمیاین نهاد توسطاین آفت را جدی گرفت.
الف: حوزه علمیه از نهادهای آموزشی دیر بازده است، بهاین معنا که طلبه پس ازورود به حوزه و پس از گذراندن ۱۰سال آموزش جدی و مستمر تازه گام اول عالم دینی شدن را برداشته است. یک دانشجو پس از ۱۰ سال یک کارشناس رسمی و معتبر است که حتی میتواند حق تدریس هم پیدا کند. این دیر بازده بودن سبب شد که عدهای در تکاپوی آکادمیک کردن نظام حوزه برآیند و آموزشگاههای علمیحوزوی با متد دانشگاهی را پایهریزی کنند و مراکزی را تاسیس کردند که مستقل از روش سنتی حوزه، جذب نیرو کرده و با کمترین بهره از قدرت علمیحوزه مدرک معادل داده و جواز استفاده از لباس روحانیت را به آنان میدهند وبه آنها کمک میکند در نهادهای دولتی، قضایی و نظامیهم استخدام رسمی شوند تا با کمترین بهره علم حوزوی ادعاهای بزرگی در عوام پیدا کنند.
ب: از سوی دیگر پدیده جذاب مجلس گردانی بر محور شعر وشعار هم سیستم موازی دومیبوده که تریبون علم حوزه را دچار افت جدی کرده است.
امروزه به طور تقریبی در همه کشور شاهد افرادی هستیم که در قالب مداح و مجلسگردان ره صدساله را یک شبه پیمودهاند. با صدایی خوش، چند خط شعر و مصیبت خوانیهای غیر مستند و همراه با لباس آخوندی، هم مجلس گردانی میکنند، هم میزبان را مطمئن از ثواب مجازی کرده و هم نذر مومنین را ادا کردهاند. از سوی دیگر منبرهای سفارشی که باید بولتنهای محرمانه را به مردم انتقال دهد هم سبب شده که منبرهای عالمانه و اخلاقی کم و نایاب شده و توده مردم همان مداحهای آخوند نما را بهتر قبول کنند. دعوت اخیر آیت ا… جوادی آملی از امامان جمعه به مطالعه بیشتر و تکرار نکردن حرف تلویزیون در خطبههای نماز جمعه شاهد این بخش نوشتار است!
ج: عالم باسواد حوزوی کمتر حاضر میشود تا اسباب توجیه و رسمیت دادن به مدیران نوکیسه و تازه به دوران رسیده باشد، چرا که برخی از مدیران محتاج نمادی اسلامی برای اعتبار عملکرد خود هستند. پس چه بهتر که افرادی عمامه بهسر و نه روحانی حوزوی دارای مدرک معادل سازی شده یا مداحان آخوند نما را یدک ادارات خود کنند تا هم شریک سفره آنان و زینت مجالسشان باشد و هم نماد مذهبی بودنشان!
در اینجاست برخی پدیدهها نمایان میشوند و آبروی اسلام را میبرند و ثروت و تریبون هم از آنان حمایت میکند و گاه چنان آشفته بازاری میسازند که حامیان آنان هم شرم از دفاع پیدا میکنند.
د: عالم حوزوی را اول در ادب و اخلاق محک بزنید و آنگاه دوستی با علم او را آغاز کنید. عدالت عالم دینی صفت دومیاست که اگر احراز شد حق اقتدا در عبادت را برایتان مهیا میسازد. و سوم نکته در عالم دینی اخلاص است که اگر عالم عادل بود حال باید درجه اخلاص او را سنجید. اگر حزبی ساخت و مریدی جلوه داد و تحکم اراده کرد و نقد دلسوزی را نپذیرفت او عالم ربانی تشیع نیست.
ه: امید که روزی اراده ملی سبب شود ابزار موازی سازی از مدیریت جمهوری اسلامی رخت بربندد و تمام آنانی که صلاحیتهای لازم، کافی و مفید را دارند در کنار هم و در قالب یک مشت اهداف نظام و اسلام را پیش ببرند.
انتهای پیام




