سخنان آیت‌الله احمد عابدینی پس از آزادی فرزندش در ایتالیا

آیت‌الله احمد عابدینی پس از آزادی فرزندش محمد عابدینی نجف‌آبادی از بازداشت در میلان ایتالیا در سخنانی به این ماجرا پرداخته است.

به گزارش انصاف نیوز، او در جایی از سخنانش می‌گوید: وقتی خبر دستگیری خبرنگار ایتالیایی [چچیلیا سالا] را شنیدم علاوه بر ناراحتی به شدت گریه کردم و در پیامم گفتم: راضی نیستم انسان بی‌گناهی به خاطر فرزند من گرفته‌ شده باشد و آنها در پاسخ گفتند: خیر، آن خبرنگار تخلف کرده و دستگیریش ربطی به دستگیری فرزند تو ندارد.

فایل صوتی این سخنان را بشنوید:

متن کامل سخنان آیت الله عابدینی:

تبریک میلاد دو امام معصوم و خاطرات فرزند تازه آزاد شده‌ام محمد عابدینی نجف‌آبادی.

فرزندم محمد ۲۳ /۱۰ /۱۴۰۳ از زندان ایتالیا آزاد شد. روز قبلش سالروز تولد امام جواد(ع)، روز بعدش سالروز تولدش و روز بعد از آن ۲۵ دی سالروز تولد حضرت علی(ع) است. به خاطر این مناسبت‌ها صحبت امروزم آمیخته‌ای از همین امور است.

میلاد این دو امام معصوم و مظلوم را تبریک عرض می‌کنم و تشکر می‌کنم از کسانی که برای آزادی فرزندم تلاش کردند و از کسانی که با دعا نمودن دیگ رحمت حق را به جوش آوردند و یا با گفتار و تماس تلفنی یا به هر طریقی آرامش‌بخش بودند. ایشان به دستور امریکا با اتهامی دروغ و سنگین دستگیر و با تلاش‌های فراوان آزاد شد.

اگر آزادی فرزندم من و مادرش و سایر خویشان و دوستان و به طور کلی افراد فراوانی را خوشحال کرد باید بدانیم هر فرد دیگری هم که از زندان یا حصر آزاد شود همین‌طور است و گروهی را خوشحال می‌کند. نباید فراموش کنیم که ایران امروزه با مشکلاتی رو به رو است و در این چند وقت اخیر ضربات زیادی به اقتدار آن خورده است. یکی از راه‌های جبران آن، انسجام مردم است که از راه آزادی زندانیان به خصوص آزادسازی زندانیان سیاسی و محصوران بهتر و راحت‌تر امکان‌پذیر است. بله در مورد زندانیانی که حقوق مردم را خورده‌اند نیز باید کاری کرد تا به گونه‌ای آزاد شوند که حقوق مردم هم استیفا شود.

کسی نگوید جنایت‌کار اگر از زندان بیرون آمد دوباره جنایت می‌کند. خیر، اولا زندانیان سیاسی و امنیتی جنایت‌کار نیستند؛ ثانیا افراد وجدان دارند و اگر کسی با لطف و مرحمتِ بدونِ منت و بدون عفونامه نوشتنْ وجدانش بیدار شد، با بیرون آمدن از زندان دوباره مرتکب جنایت نمی‌شود.

همانطور که معدۀ ما مثل کیسۀ پلاستیک نیست که هر چیزی در آن ریخته شود فرقی نداشته باشد، روح انسان نیز با غذای مناسب رشد می‌کند و عفو بدون منت و تحقیر از آن غذاهای خوب برای وجدان است. در جنگ بدر پیامبر(ص) مشرکان اسیر شده را آزاد کرد و همین موجب شد که وجدانشان تحریک شود و دلشان با اسلام گرم شود و نتیجه‌اش این شد که چند سال بعد از آن، صلح حدیبیه برقرار شد و پس از آن مکه بدون جنگ فتح شد. در واقع کسی در مکه انگیزه نداشت با پیامبر(ص) بجنگد. شهری که پیامبر(ص) از آن فرار کرده بود سال‌ها بعد تسلیم پیامبر(ص) شد.

چه مسئولان ایران و چه مسئولان سایر کشورها و چه کسانی که در فلسطین جنایت می‌کنند همگی باید بدانند با زندان و کشتن به نتیجۀ مطلوبشان نخواهند رسید، چرا که فرزندان کسانی که کشته می‌شوند یا مورد آزار قرار می‌گیرند کینه به دل گرفته و هیچ‌گاه آن کینه‌ها از بین نخواهد رفت. بر عکس هر کسی لطفی دید هیچگاه فراموش نمی‌کند، پس باید با عفو و گذشت و مهربانی مسائل را ختم کرد. کسی فکر نکند با کشتن و بستن و گرفتن کار حل می‌شود. حتی اگر نسلی نابود شوند تاریخش خواهد ماند و نسل‌های بعدی تاریخ آنها را می‌خوانند و علیه ظالمان موضع خواهند گرفت.

پس یاد بگیریم که آنچه مهم است مهربانی کردن است. در سوره فصلت آمده است:

وَ لاٰ تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدٰاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴿فصلت‏، ۳۴﴾

نیکی و بدی یکسان نیست. [بدی را] با بهترین شیوه دفع کن؛ [با این برخورد متین و نیک] ناگاه کسی که میان تو و او دشمنی است [چنان شود] که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است.

فرزندم پس از آزادی، مواردی که با احترام با او برخورد کرده‌اند را به نیکی یاد می‌کرد و مثلا می‌گفت رئیس زندان که رفتار مرا می‌دید که با سایر زندانیان متفاوت است و خبری از نخبه بودن و غیره نداشت هر روز وقتی از کنار سلول من رد می‌شد مطلبی می‌گفت و من نمی‌فهمیدم او یک روز کارمندی را که زبان انگلیسی می‌دانست آورد تا سخنش را ترجمه کند و مضمونش این بود که جای تو در زندان نیست، بلکه باید پشت میز به جای من باشی. این مطلب را یک رئیس زندان در ایتالیا می‌گوید که نه مسلمان است و نه مذهبی، ولی رفتار فرزندم محمد را در چند روز دیده و این را گفته و شاید به مقامات بالاتر گزارش داده است.

از جمله فرزندم می‌گفت من در زندان تنها و بیکار بودم. پشت سلولم انباری بود که در آن مرغ و خروس نگهداری می‌شد که ته ماندۀ غذای زندانیان به آنها داده می‌شد و چیزهای به ظاهر بلا استفاده در آنجا ریخته بودند. گفتم اجازه دهید به این انباری بروم و ببینم اگر این دستگاه‌ها به درد می‌خورد آنها را برایتان تعمیر کنم تا برای شما فایده داشته باشد.

بله با این پیشنهاد وجدان یک زندان‌بان تحریک می‌شود و در مقابل اگر کسی کار بد کرد آن هم اثرش خواهد ماند. بنابراین حبس کردن و گرفتن و زدن و زندان ممکن است شخص را بترساند، ولی اثر منفی خود را خواهد گذاشت و فرد مورد آزار یا دوستان او، سر جای خود انتقام خواهند گرفت. باید کاری کرد که انتقام‌گیری تمام شود و کارها با مهربانی ختم به خیر شود. انتقام مهربانانه بهترین انتقام است، مثل پیامبر(ص) که انتقام خون حمزه را از هند و وحشی با مهربانی گرفت، نه با شکنجۀ آنها. او از این طریق که با عقل و علم و مهربانی فکر خودش را رشد داد، موجب شد که دشمنانش از درون ناراحت باشند.

و اما فرزندم بین سالروز تولد امام جواد(ع) و سالروز تولد امام علی(ع) آزاد شد و لازم است توضیح دهم که ما نمک پروردۀ امامان علیهم السلام هستیم. یادم هست محمد شاید ۷ سالش بود که از من دوچرخه می‌خواست و من گفتم هر گاه جزء سی قرآن را حفظ کردی برایت می‌خرم. او که از مهد کودک قرآن را از روی خط و صحیح می‌خواند، جزء سی را در مدت کم حفظ کرد و شب تولد امام جواد(ع) بود که از ام امتحان گرفتم و مشاهده کردم که کاملا حفظ است و من باید با شرائط بی‌پولی مفرطی که داشتم برایش دوچرخه می‌خریدم. به حرم حضرت معصومه(س) رفتم و به درگاه خدا دعا کردم و در مسیر رفتنم برای پژوهش، به تعاونی فرهنگیان رفتم. آن زمان بسیاری از چیزها کوپنی بود. مشاهده کردم که در اطلاعیه‌ای نوشته بود کسانی که فلان کوپن‌ها را دارند دوچرخه‌ای با نرخ تعاونی بسیار کم به آنها تعلق می‌گیرد. دفترچۀ خانمم که فرهنگی بود آن کوپن‌ها را داشت، ولی دوچرخه‌ها تمام شده بود. گفته شد در شعبۀ شماره ۲ دوچرخه‌ای هست که خراب است. فورا به آنجا رفتم و مشاهده کردم که فقط پنجه رکاب دوچرخه باز شده و اشکال دیگری ندارد. آن را خریدم و روز تولد امام جواد(ع) به دست فرزندم محمد رسید.

اینکه در همین ایام محمد آزاد شد مرا به یاد بچگی ایشان و این خاطره شیرین انداخت که در اوج بی‌پولی توانستم برایش دوچرخه تهیه کنم و این ایام نیز در اوج اضطرار ناگهان با آزادی او مواجه شدم، اما کسانی که عابدینی را ضد ولایت معرفی می‌کنند فکرشان این است که امام‌ دوستی به معنای خرافه‌پروری و قمه‌زنی و دروغ‌گوئی برای خنداندن یا گریاندن مردم است، ولی بنده با صراحت بگویم که امام دوستی من با علم آموزی از آنان و پرورش عقل و صفات ستوده همراه است.

بنده نوشته‌های فراوانی در بارۀ ائمۀ اطهار دارم که ۲۸ مقالۀ آن در کتاب «پرتوهایی از پیشوایان رحمانی» به چاپ رسیده است. در کانال تلگرام نیز به مناسبت شهادت یا ولادت هر امام مقاله‌ای گذاشته می‌شود. پس معلوم می‌شود، هم به ائمۀ اطهار ارادت دارم و هم در مورد زندگی آنها کار کرده‌ام و آنها را انسان‌هایی عاقل و عالم و عادل بلکه معصوم می‌دانم، نه انسان‌های پارتی‌باز؛ بر خلاف گروهی که می‌گویند ما برای امامان به سر و مغزمان می‌زنیم و اینگونه محبت خود را به آنان نشان می‌دهیم تا پارتی ما شوند؛ در حالی که امام عادل است و اهل پارتی‌بازی نیست. پس من با خرافات مخالفم و به ائمۀ اطهار ارادت دارم و عشق می‌ورزم.

ائمه حجت خدا و انسان‌های عاقلی هستند و آمده‌اند تا راه زندگی به ما یاد دهند نه راه مردگی؛ باید از امامان درس بزرگواری یاد گرفت. امام سجاد علیه‌السلام کنیزی داشت. آن کنیز روزی آب روی دست امام می‌ریخت تا آن حضرت آماده نماز گردد. اتفاقا ظرف آب از دستش افتاد و بر سر امام آسیب رساند. حضرت سر بلند کرده و به سوی کنیز متوجه شد. کنیز گفت: (و الکاظمین الغیظ) بندگان خوب خدا خشم خود را فرو می‌نشانند. حضرت فرمود: خشم خود را فرو بردم. کنیز گفت: (و العافین عن الناس) از بدی مردم در می‌گذرند. امام فرمود: خداوند تو را عفو کند (یعنی من از تو گذشت کردم. کنیز گفت: (و الله یحب المحسنین) و خداوند دوستدار نیکوکاران است. (آل‌عمران، آیه ۳۳) امام فرمود: برو که در راه خداوند، آزاد شدی. (بحارالانوار،ج۴۶،ص۶۸)

این کارها به ما درس می‌دهد که باید عفو و گذشت داشته باشیم و به ویژه بزرگان و رهبران جامعه باید عفو و گذشت داشته باشند. اینکه عده‌ای به خاطر انتقاد از رهبری محصور یا زندانی باشند صحیح نیست. باید چنین کسانی آزاد شوند تا همه خوشحال شوند و وفاق ملّی حاصل شود.

اگر این افراد از دید شما گنهکارند از دید دیگران گنهکار نیستند. افراد سیاسی که حرفی خلاف شما می‌زنند نمی‌توان با حبس و زندان با آنها مقابله کرد بلکه باید با آنها در حضور مردم مباحثه کرد تا مردم خودشان قضاوت کنند که حق با چه کسی است. افراد عاقل اگر با یکدیگر مباحثه کنند و جمود فکری در میان نباشد حق را خواهند فهمید. باید افراد به ویژه نخبگان را قانع کرد و با حبس کار حل نمی‌شود. اتفاقا الآن مشخص شده که در بسیاری موارد منتقدان درست می‌گویند. اگر به آنان گوش داده شده بود و بودجه‌های مملکت صرف زیرساخت‌های کشور شده بود با این همه ناترازی و به دنبال آن تعطیلی مواجه نبودیم. امروزه اگر آب و گاز و برق کم داریم. یعنی پشت سدها آب نیست. نیروگاه‌ها مناسبت نیستند و… به خاطر این است که به حرف دانشمندان و نخبگان گوش ندادیم و آنان را زندانی و محصور کردیم. باید از نخبه‌ها و علم جهانی استفاده کرد. نگوییم آنها ریش‌تراش هستند و در غرب فساد هست و…. نباید کاری به این چیزها داشت بلکه باید علم را از آنها یاد گرفت و در همه جا از آن استفاده کرد.

به هر حال می‌خواهم بگویم من شیعه هستم و شفاعت و توسل را قبول دارم ولی نه آن‌گونه که خرافیون می‌گویند. ما به پیامبر(ص) و امامان توسل می‌جوییم تا عاقل بودن و عادل بودن و عالم بودن و مهربانی را از آنها بیاموزیم و به شدت کار کنیم تا به نتیجه برسیم؛ نه اینکه آنان را خدمتکاران خود بخواهیم که حاجاتمان را از آنان بخواهیم که یا خودشان حوایج ما را بدهند یا پیوسته درِ خانۀ خدا برای ما گدایی کنند.

همچنین نباید در شعار توقف کرد و گمان کرد گفتن « تَوَسَّلْتُ و اسْتَشْفَعْتُ» خودش توسل و شفاعت است؛ خیر این الفاظ شعار توسل و شفاعت است، نظیر صدای آژیر؛ دقت کنید، وقتی آژیر کشیده می‌شود این یک علامت است یعنی به پناهگاه بروید تا حفظ شوید و با پخش آژیر، انسان از شر بمباران در امان نمی‌ماند همچنین با گفتن توسل یا شفاعت این امور اتفاق نمی‌افتد. پس باید راه ائمۀ اطهار را با کمک علم و عقل یاد گرفت و آن را طی کرد تا شفاعت و توسل محقَّق شود.

باید زندگی امامان را دوباره مطالعه کرد. ما در دوران انقلاب می‌خواستیم امامان را انقلابی معرفی کنیم و یادمان رفت که امامان، عاقل، عالم، عادل و مهربانند. اگر قرار است در این ایام عیدی بگیریم فکر نکنیم عیدی تنها به پول و امثال آن است. اینها از بین خواهد رفت. عیدی واقعی علم و توجه به عقل است که برای انسان باقی خواهد ماند.

نکتۀ دیگر اینکه برخی دستگیری و آزادی فرزندم را با دستگیری و آزادی خبرنگار ایتالیایی [چچیلیا سالا] که در ایران دستگیر شده بود ربط می‌دهند. در این زمینه باید بگویم که بنده واقعا چیزی نمی‌دانم ولی برای آرامش روح خودم از راههایی که داشتم برای برخی مسئولان امور خارجه پیام فرستادم که بنده گرفتن یک بی‌گناه –چه خبرنگار و چه غیر آن- را به خاطر فرزندم اصلا صحیح نمی‌دانم و گفتم بنده وقتی خبر دستگیری فرزندم را شنیدم فقط ناراحت شدم ولی وقتی خبر دستگیری خبرنگار ایتالیایی را شنیدم علاوه بر ناراحتی به شدت گریه کردم و در پیامم گفتم: راضی نیستم انسان بی‌گناهی به خاطر فرزند من گرفته‌ شده باشد و آنها در پاسخ گفتند: خیر، آن خبرنگار تخلف کرده و دستگیریش ربطی به دستگیری فرزند تو ندارد و سخن‌گوی وزارت امور خارجه نیز با صراحت همین را گفت.

به نظر می‌رسد آزادی فرزندم محمد علاوه بر دعای افراد فراوان، به خاطر این بوده که از نظر اروپائی‌ها اصلا او کاری مجرمانه انجام نداده و تحریم را دور نزده بود و همچنین دیدند اصلا او تیپّ مجرمان را ندارد و امریکا نیز رسما استرداد ایشان را نفی کرد، چیزهایی هم که از او گرفته بودند مهر و جا نماز و نان سنگک بوده و برایشان معلوم شده، تهمت‌هایی که به ایشان زده شده کاملا اشتباه بوده است.

نکتۀ دیگری که می‌خواهم اشاره کنم این است که وقتی فرزندم آزاد شد از او پرسیدم که در بیکاری زندان و سلول انفرادی چکار می‌کردی؟

او گفت: «قرآن‌هایی را که حفظ بودم می‌خواندم». حال سفارشی به خودم و شما دارم و آن اینکه چون نمی‌دانیم چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد. پس خوب است مقداری قرآن را حفظ باشیم. قرآن می‌فرماید:

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّٰهِ أَلاٰ بِذِکْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿الرعد، ۲۸﴾

کسانی که ایمان آوردند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه باشید! دل‌ها فقط به یاد خدا آرام می‌گیرد.

قرآن آرامش‌بخش است و باید با آن آرامش گرفت. در این جهان پُر از اضطراب که هر لحظه ممکن است چیزی بر علیه انسان درست کنند باید خودمان را آماده کنیم.

اگر در جایی گرفتاری پیش آمد همین آیاتی که در ذهنمان هست را بخوانیم تا به ما روحیه دهد. اتفاقا همین آیات در آن شرائط ممکن است به گونۀ جدیدی فهمیده شود که برای ما لذت‌بخش باشد. سزاوار است به این نکته نیز اشاره کنم که قرآن مجاز نیست بلکه حقیقت است. الفاظ قرآن به گونه‌ای است که فقط قضیۀ خارجیه و وصیفیه نیست. قرآن هم بیان می‌کند که پیامبر(ص) چه کرد و هم در همان عبارت بیان می‌کند که شما چه باید بکنید. قرآن به گونه‌ای جملات را می‌چیند که اگرچه قضیۀ خارجیه است ولی می‌توان از آن استفاده‌های کلی کرد. مثلا قرآن به جای زید و عمر از ظلم و عدل یا ایمان و کفر سخن می‌گوید تا بتواند همۀ مردم زمان‌های مختلف را زیر پوشش خود قرار دهد.

مسألۀ دیگر اینکه کتاب الهی یک کتاب ادیبانه نیز هست. به عنوان مثال جملات کتاب اول دبستان را نمی‌توان به چند صورت معنا کرد و «بابا آب داد» تنها به یک صورت معنا می‌شود ولی الفاظ کتاب خدا به گونه‌ای است که می‌توان آن را گسترش داد به گونه‌ای که لفظش تاب معانی زیادی دارد از جمله تاب معنای حقیقی و مجازی، توصیفی و سفارشی را نیز دارد. قرآن ظاهری دارد و باطنی و همگی آن معانی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. هرچقدر انسان بالا رود فهمش از قرآن بالاتر می‌رود. اتفاقا احادیثی در جلد دوم اصول کافی عربی داریم که می‌گوید: هر کسی در هر مقامی که هست اگر با قرآن مأنوس شود، قرآن را بالاتر از فهم خودش می‌داند.

پس قرآن حقیقتی است که نزد هرکسی به گونه‌ای جلوه می‌کند و او را پیش می‌برد و افق‌های بالاتری به او نشان می‌دهد. به همین خاطر افرادی که قرآنی هستند می‌گویند از عمری که با غیر قرآن گذراندیم پشیمانیم. پس بهتر است وقت خود را با قرآن بگذرانیم.

در همین‌جا به تهمت دیگری پاسخ دهم. برخی می‌گویند عابدینی جزو گروه قرآنیون است؛ این حرف از یک باب صحیح است. من از اول طلبگی با قرآن مأنوس بودم و الآن تمام وقتم روی قرآن است ولی اگر کسی بگوید عابدینی ائمه را قبول ندارد این حرف صحیح نیست. من ائمه را تجسم قرآن می‌دانم. ما باید نمود عملی قرآن را در جایی ببینیم مثلا وقتی قرآن عفو و مهربانی را مطرح می‌کند بهترین عمل کنندۀ به این امور خود ائمه هستند.

باید توجه داشت که اگر گفته می‌شود پیامبر(ص) کتاب و عترت را به یادگار گذاشته عترت جلد دوم قرآن نیستند بلکه اهل بیت، تجلی عملی قرآن هستند. اگر کسی می‌خواهد پیاده شدن قرآن را در انسانی ببیند باید به ائمه بنگرد.

اینکه راجع به پیامبر(ص) گفته شده «خُلقُه القرآن» یعنی رفتار ایشان همان است که قرآن از یک انسان می‌خواهد.

نکتۀ دیگر اینکه بسیاری از چیزهایی که از قرآن فهمیده می‌شود از باب قاعدۀ اولیت است. وقتی قرآن می‌گوید دشمنت را عفو کن به طریق اولی دوست را باید عفو کرد. بگذریم که در جامعۀ ما افرادی که اصلا فتنه‌گر نبودند به عنوان فتنه‌گر محصور شده و حتی آنها را عفو نیز نمی‌کنند.

اگر در جامعۀ ما به گونه‌ای که گفته شد وفاق ملی ایجاد شود و همه با هم مهربان شدیم امور اصلاح می‌شوند. باید زندانیان و محصوران را آزاد کرد و همۀ امکانات کشور را به طور مساوی و عادلانه تقسیم کرد و در عین حال از نخبگان داخلی و خارجی استفاده کرد.

باید ایرانیان خارج کشور به کشور دعوت شوند تا بیایند و کشور را بسازند. متأسفانه پخمه‌هایی بالا نشسته‌اند و اجازۀ نظردهی به نخبگان نمی‌دهند. با این اوضاع مواظب باشیم مثل سوریه و لیبی نشویم که شاه یکی فرار و دیگری به دست مردمش کشته شد. از خدا بخواهیم روش امامان را یاد بگیریم و به آن عمل کنیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا