انصراف میدهم پس هستم!

«عباس عبدی» تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی تلگرامی پس از انصراف قالیباف نوشت:
در انتخابات اخیر دو انصراف میتواند مهم تلقی شود، یکی در جبهه آقای روحانی و جهانگیری، که به طور طبیعی آقای جهانگیری به نفع آقای روحانی میتواند انصراف دهد، و دیگری در جبهه جمنا است که آقای رییسی یا قالیباف میتوانند به نفع یکدیگر کنار روند. این دو نفر سعی کردند که بدون تقابل با یکدیگر پیش بیایند تا بلکه شرایط معلوم کند که چه تصمیمی بگیرند. هرچند برخی معتقدند که علاقه به صندلی ریاست جمهوری مانع از آن میشود که هیچکدام کنار روند، بویژه آنکه هزینههای زیادی صرف کردهاند و قاطعانه هم گفتهاند که کنار نخواهند رفت و در چنین شرایطی چه اقدامی میتوانند برای کنار رفتن انجام دهند که قابل توجیه باشد؟ ولی شاید به دلایل زیر قالیباف ظرف امروز و فردا مجبور به کنارهگیری شود و برخلاف گذشته تن به این کار بدهد. هرچند آرای هر دو نفر در تهران تا حدودی یکسان است و در شهرستانها هم وضع کمابیش همینگونه است، ولی چرا اصولگرایان این کار را خواهند کرد؟ و چرا قالیباف آن را خواهد پذیرفت؟
آنان با یک الگوبرداری ناقص از اقدام اصلاحطلبان در سال ۱۳۹۲، گمان میکنند که میتوانند با انصراف قالیباف، جریان قویتری را شکل دهند. در واقع آنان در همین انتخابات نیز با الگوبرداری از کارهای احمدینژاد گمان میکردند که میتوانند کسب رأی کنند. این نوع مونتاژ سیاسی در فعالیتهای انتخاباتی کارساز نیست. ظاهر هر اقدام سیاسی فریبنده است، باید پشت ماجرا را هم دید تا دچار خطاهای تاریخی نشد. هر اقدام سیاسی در یک متن اجتماعی و زمینه سیاسی مخصوص خود معنا دارد و اگر آن متن را از آن بگیریم آن اقدام معنای خود را از دست خواهد داد.
از سوی دیگر اصولگرایان به یک دلیل روشن چارهای ندارند جز این که قالیباف را مجبور به کنارهگیری به نفع رییسی کنند. در حالی که به لحاظ آماری کنارهگیری رییسی به نفع قالیباف بیشتر به سود آرای آنان است پس چرا عکس این کار را خواهند کرد؟ یک علت آن بیاعتمادی آنان به قالیباف است که نمیخواهند از او حمایت کنند. علت دیگر مخالفت و عدم علاقه بدنه ایدئولوژیک اصولگرایان به قالیباف است که در حال حاضر هم قریب به اتفاق این بدنه اصولگرایان از آقای رییسی حمایت میکنند و حاضر به حمایت از آقای قالیباف نیستند و در رایگیری جمنا هم نشاندادند که هیچ علاقهای به او ندارند.
نکته دیگری که اهمیت دارد، حمایت اصلیترین نیروها و تشکیلات اصولگرا از آقای رییسی است که به دلیل بیاعتمادی ایجاد شده به غیرروحانیون ناشی از عملکرد احمدینژاد، حاضر نیستند رأی خود را به نفع قالیباف تغییر دهند.
یک علت دیگر برای کوشش اصولگرایان جهت کنارهگیری قالیباف نیز وجود دارد که بسیار مهم است. اصولگرایان میدانند که در شرایط موجود نتیجه انتخابات را در دور اول باختهاند. بنابراین باید کاری انجام دهند. تنها کاری که میتوانند انجام دهند، انصراف قالیباف است. تیری در تاریکی که شاید به جایی اصابت کند. به قول معروف «کاچی به از هیچی».
ولی پرسش این است که چرا آقای قالیباف باید این پیشنهاد را بپذیرد؟ او که هزینه سنگینی را چه مادی و چه معنوی متحمل شده است چرا باید بپذیرد که عقبنشینی کند؟ پاسخ ساده است. او میداند که رأی نمیآورد. وقتی که برای سومین بار هم رأی نیاورد همین یک نقطه ضعف او تلقی خواهد شد. پس بهترین راه این است که انصراف بدهد تا بماند و از این طریق روغن ریخته را نذر امامزاده کند. او میتواند با کنار رفتن خود بعداً مدعی شود که اگر من میماندم با روحانی به دور دوم میرفتم و در دور دوم برنده میشدم! او میتواند با انصراف خود به عنوان یک فرد طلبکار از اصولگرایان کنار رود.
بنابراین انصراف قالیباف به نفع رییسی فاقد معنای اثرگذاری بر انتخابات است، بلکه یک تاکتیک برای رفع مشکلات درون جناحی است. و بیش از آنکه معطوف به پیروزی در انتخابات باشد، ناظر به بهبود بخشیدن به مسایل داخلی این جناح است. این رفتار از نوع سیاست دیم است که بذری را میپاشند به امید آنکه باران خوبی بیاید و محصولی مناسب به دست آید. ولی اگر کشاورزی دیم داشته باشیم سیاست دیم نداریم!
انتهای پیام
از هر کرانه تیر بلا کرده ای رها
حاشا کزین میانه یکی کارگر شود