جنگ ۱۲ روزه و «نو ملی‌گرایی»ِ ایرانی | عظیم محمودآبادی

عظیم محمودآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

ملی‌گرایی در ایران ما ابتر و عقیم متولد شد. ملی‌گرایی که با طراحی نخبگان فکری و منورالفکران پیرامون پهلوی اول – که تجددی آمرانه را در سر می‌پروراند – شکل گرفت نتوانست آنطور که باید ملت ایران را از فوائد آن بهره‌مند کند.


چراکه نوع ملی‌گرایی که در ایران سربرآورد به نوعی دربرابر گرایش‌های اسلامی مردم ایران تعبیر شد. این ملی‌گرایی – که البته در ادامه آن شاخه‌های متنوع‌تری یافت و بعضا در آنها چهره‌های مسلمان، عمیقا دین‌دار و حتی متشرع به شریعت اسلام نیز کم نبودند – خواسته یا ناخواسته در تقابل یا تعارض با هویت اسلامی – شیعی تفسیر شد. متاسفانه این تضاد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به طور طبیعی تشدید شد. چراکه گفتمان پیروز در انقلاب، کاملا مبتنی بر هویت اسلامی – شیعی بود که ملی‌گراییِ ایرانی، از خیلی پیشترها در برابر این هویت، فهمیده، تبلیغ و ترویج می‌شد.


این ملی گرایی که به تبع نسخه‌های غربی در مقابل دین‌گرایی تفسیر می‌شد از این حقیقت غافل بود که نسبت ایران و اسلام اساسا جدای از نسبت کشورهای اروپایی با مسیحیت است. در واقع نه اسلام، مسیحیت بود و نه ایران، یک کشور اروپایی و نه نسبتی که میان ایران و اسلام برقرار است قابل تطبیق با نسبت اروپا و مسیحیت بود که البته توضیح آن مجال دیگری می‌طلبد و در این مقال نمی‌گنجد.

اما همین‌قدر بگویم که اگر دین و سلطه کلیسا در غرب، مایه‌ی تضعیف هویت ملی کشورهای اروپایی شده بود و همه‌ی ملت‌هایی که در آلمان، فرانسه و … به سر می‌بردند باید سر به آستان پاپی می‌ساییدند که در رمِ ایتالیا نشسته بود در ایرانِ ما اما اوضاع کاملا متفاوت بود و از اسلام، نسخه‌ای ایرانی به‌روزرسانی شده بود تا جایی که برخی متفکرین و مستشرقین غربی نظیر هانری کربن از آن با عنوان «اسلامِ ایرانی» یاد می‌کردند.


با این همه اما تقابل ملی‌گرایی با اسلام‌گرایی خود به تهدیدی در کنار سایر خطرها و گسست‌های بالقوه پیشین تبدیل شد.

با جنگ دوازده روزه اما شاهد ظهور نوع جدیدی از ملی‌گرایی در ایران‌مان هستیم که نسبت به نسخه وارداتی و تقلیدی پیشین بسیار مفیدتر، کارآمدتر، بومی‌تر و به واقعیت‌های جامعه ایران نزدیک‌تر است.


نوعی ملی‌گرایی که از طیف‌های سکولار جامعه ایران تا نوحه‌خوانان و هیاتی‌ها را نیز دربرمی‌گیرد. لذا می‌بینیم طیف های سکولار جامعه ایران هرچند با جنبه‌های عرفانی قیام عاشورا ارتباط چندانی نمی‌گیرند اما حرکت انسانی، آزادمنشانه و شرافتمندانه امام حسین(ع) را الگویی الهام‌بخش می‌دانند که بازتاب آن را می‌توانستیم در این مدت در شبکه‌های اجتماعی و صفحات مجازی طیف متنوعی از کاربران مشاهده کنیم.


از سوی دیگر در هیئات مذهبی و دسته‌جات عزاداری نیز سرودهای میهنی با شعائر شیعی آنچنان در هم تنیده شدند که به طور فشرده و البته گویایی، بازتاب‌دهنده نسبت ایرانیت و شیعیّت ما در طول تاریخ هزار ساله سرزمین‌مان است.


این نوع از ملی‌گرایی که ریشه‌های آن قرن‌هاست در اعماق این خاک ریشه دوانده حالا با رساترین صدا و دلنوازترین نوا، فرصت ظهور و بروز یافته است. نوعی از ملی‌گرایی که به انواع فضائل ایرانی و ارزش‌های شیعی آراسته است و آن را نه در برابر هم بلکه در کنار هم با زیبایی هرچه تمام‌تر قرار داده است.

همانطور که بزرگان فرهنگ این مرز و بوم قرن‌هاست مظاهر این دو رکن رکین را در کنار یکدیگر نشانده‌اند و از هم نشینی مولای متقیان و رستم دستان گفته اند: «شیر خدا و رستم دستانم آرزو است»(مولانا).

پدیده‌ای که باید از آن با عنوان «نو ملی‌گراییِ ایرانی» یاد کرد. ملی‌گرایی که هرچند ما از آن تعبیر به «نو» می کنیم اما در واقع از کهن‌ترین و عمیق‌ترین میراث‌های فرهنگی و تمدنی‌مان سربرآورده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا