صداوسیما؛ انبار یا ویترین؟

عظیم محمودآبادی در یادداشتی با عنوان “صداوسیما انبار یا ویترین؟” در روزنامه‌ی اعتماد نوشت: در دوران ما یکی از مهم‌ترین مولفه‌های داوری و ارزشگذاری در مورد انواع حکومت‌ها، رسانه‌هایی هستند که آن نظام‌های سیاسی را نمایندگی می‌کنند. رسانه‌های دولتی به‌مثابه ویترینی هستند که صاحبان فروشگاه‌ها در یک طراحی جذاب، بهترین و با کیفیت‌ترین کالاهای خودشان را به نمایش می‌گذارند.

ویترین یا انبار؟

اگر یک بنگاه رسانه‌ای درکی از زمانه خود نداشته باشد و بر اساس اقتضائات و الزامات آن زمانه، سیاستگذاری‌های خودش را تنظیم نکند سرنوشتی جز خارج شدن از گردونه رقابت‌های رسانه‌ای- چه در عرصه داخلی و چه در سطح جهانی- در انتظارش نخواهد بود. چنانکه فروشگاهی که تفاوتی بین انبار کالا با ویترینش نباشد محکوم به ورشکستگی است.

نگاهی به برنامه‌های رادیو و تلویزیون ملی در سال‌های اخیر نشان می‌دهد متولیان آن تا حدی متوجه خطر و حساسیت مساله شده‌اند اما در عمل از سر و سامان دادن به این سازمان ناتوان بوده‌اند. برای همین است که می‌بینیم اوج تحول صدا و سیما در سال‌های اخیر چیزی بیش از مختصر تغییراتی در رنگ و دکور استودیوها و نشاندن یک مجری زن و مرد در کنار هم نبوده است.

گویی صدا و سیما فهمیده که مشکلی هست اما این فهم تنها به شکل و فرم ظاهری محدود و منحصر بوده است؛ یعنی همان چیزی که صدا و سیما از قضا برای ایجاد تغییرات جدی در آن با دشواری‌های متنوع و متعددی رو‌به‌رو است. در واقع صدا و سیما بنابر علل و عوامل قانونی، شرعی و فرهنگی حاکم بر جامعه ما به هیچ‌وجه نمی‌تواند از نظر فرم با رسانه‌های خارجی فارسی‌زبان رقابت کند. اما آیا در محتوا نیز چنین است؟

در رسانه، فرم حتما از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است اما طبیعتا همه‌چیز در شکل و شمایل ظاهری آن خلاصه نمی‌شود. در عوض رسانه ملی ما برای ایجاد تحولی اساسی در محتوا، از سرمایه‌های بزرگی برخوردار است که تاکنون ظاهرا به آن اعتنای درخوری نداشته است. سرمایه‌های بزرگی که با تکیه بر آموزه‌های ایرانی و اسلامی می‌تواند در فرهنگ حاکم بر رسانه ملی تحولی اساسی به وجود آورد و این بنگاه بزرگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را از یک ورشکستگی بزرگ نجات دهد.

می‌توان اهداف را همچنان حفظ کرد اما برای تحقق آنها ناگزیر از تغییرات اساسی در استراتژی و تاکتیک‌ها هستیم. می‌تواند همچنان وفاق ملی، وحدت اسلامی و اعتلای نظام، عالی‌ترین اهداف صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد اما در شیوه‌های نیل به آن مقاصد تجدید نظر اساسی کرد. صدا و سیما هنوز هم می‌تواند برگ برنده را از آن خود کند در صورتی که به مبانی مورد ادعایش، اعتقاد داشته باشد و با اعتماد به نفس کامل از الگوی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود دفاع کند؛ دفاعی که البته متضمن حذف سایر الگوهایی نباشد که با سلایق گردانندگان این سازمان مطابقت چندانی ندارند.

آیا نمی‌توان آن آیه‌ «فبشِّرْ عِبادِ الّذِین یسْتمِعُون الْقوْل فیتّبِعُون أحْسنهُ أُولئِک الّذِین هداهُمُ‌الله و أُولئِک هُمْ أُولُو الْألْبابِ (پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروی می‌کنند اینانند که خدای‌شان راه را نشان‌شان داده و اینانند همان خردمندان)» که در مناظره‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری در تلویزیون زینت‌بخش استودیوها می‌شود را به معیاری همیشگی برای سیاست‌های کلی صدا و سیما تبدیل کرد؟

صدا و سیما مهم‌تر از صنعت و سانتریفیوژ

به نظر می‌رسد در شرایط کنونی ملی شدن صدا و سیما به معنای اتمّش از حرکت چرخ هر سانتریفیوژ هسته‌ای و کارخانه‌ صنعتی مهم‌تر بلکه واجب‌تر است. منظور از ملی شدن این است که همه اقشار جامعه ما- با تمام تنوع دینی، قومی، فرهنگی و با نگرش‌های مختلف در مسائل فکری، سیاسی، سیاست خارجی، اقتصادی، اجتماعی و… بتوانند خودشان را در مجموعه‌ای سهیم بدانند که با منابع متعلق به همه آحاد کشور اداره می‌شود. اگر این اقشار مختلف- به علل قوانین حاکمیتی و هنجارهای عمومی- نمی‌توانند خودشان را تمام و کمال در این جعبه جادویی از رونق افتاده ببینند، دست‌کم از امکان شنیدن صدای‌ خود نیز محروم نباشند. اگر مقدور نیست تیپ‌های مختلف اجتماعی ما بتوانند ظهور و بروزی عادلانه در تلویزیون داشته باشند حداقل زمینه انعکاس نگاه انتقادی‌شان نسبت به دیدگاه‌های رسمی به نحوی از انحا فراهم شود.

ولنگاری رسانه‌ای

از این گذشته به نظر می‌رسد در برنامه‌های مختلف صدا و سیما با نوعی ولنگاری رو به رو هستیم؛ گویی هیچ استاندارد مشخصی برای پرداختن به مسائل مختلف از ورزش و سینما گرفته تا سیاست و اقتصاد وجود ندارد. می‌توان ادعا کرد این سازمان بزرگ ملی تنها با معیار سلایق غیر‌اصولی مدیران ارشد و میانی و حتی در مواردی مجریان نه چندان مجرب‌ اداره می‌شود. به همین دلیل است که نه تنها استراتژی مشخصی در مجموعه فعالیت‌های این سازمان دیده نمی‌شود بلکه هر چند وقت یک بار بر بهت ناظران و بعضا حتی مسوولان نظام از نحوه عملکرد آن می‌افزاید. برای یادآوری بد نیست مروری بر چند موردی که در ماه‌های گذشته موجب ایجاد حساسیت‌های بالایی در افکار عمومی شد داشته باشیم.

۱- در غائله پخش اعتراف از دخترانی که کلیپ‌های رقص از آنها در فضای مجازی منتشر شده بود، حتی دستگاه قضایی هم- که معمولا بی‌رودربایستی از سیاست‌های خود دفاع می‌کند- اطلاعیه‌ای صادر کرد مبنی بر اینکه دخالت و نظارتی در پخش آن اعترافات کذایی از صدا و سیما نداشته است.

۲- مورد دیگر مواجهه ناشیانه یک مجری مشهور با وزیر امور خارجه کشورمان در یک برنامه صبحگاهی بود که با بسیط‌ترین تعابیر و عامیانه‌ترین لحن ممکن سوالی در مورد مساله دریای خزر پرسید.

۳- مورد دیگر تغییر مدیر شبکه سوم سیما بود که بعد از حضورش برای یکی- دو هفته یکی از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های سیما به حالت تعلیق رفت و جو روانی شدیدا منفی‌ای را در بین هواداران برنامه «نود» ایجاد کرد. این جو روانی حتی به سایر بخش‌های جامعه که لزوما از مخاطبان آن برنامه نبودند نیز به سرعت تسری پیدا کرد.۴- اخیرا هم یک منتقد سینمای صاحب نام برای حضور در یک برنامه تلویزیونی دعوت می‌شود و مجری آن برنامه تمام سعی خود را به کار می‌گیرد- و البته تمام هنرش هم در همین است- که با توهین‌های مکرر و بی‌مزه مهمان برنامه خود را عصبانی و او را وادار به ترک استودیو کند و در نهایت البته موفق می‌شود. این موارد تنها مشتی از خروار است که می‌تواند نشان‌دهنده کارنامه صدا و سیما در چند ماه گذشته باشد.

قدرت مضاعف نظام و استضعاف رسانه‌ای صدا‌و‌سیما

واقعیت این است که درایت و تدبیری که در مجموعه نظام سیاسی حاکم می‌بینیم با وضعیتی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شاهد هستیم، تفاوتی به غایت فاحش دارد. نظامی که توانسته تنها بعد از چهار دهه از تاسیس خود به چنان جایگاهی در منطقه و بلکه جهان برسد که به اصلی‌ترین دغدغه بزرگ‌ترین قدرت‌های بین‌المللی تبدیل شود چه نسبتی می‌تواند با صدا و سیمایی داشته باشد که در این حد از استضعاف فکری، سیاسی و رسانه‌ای قرار دارد؟

از هر نظر می‌توان گفت نظام سیاسی جمهوری اسلامی- با همه انتقاداتی که به آن وارد است- از وسعت نظر بسیار بالاتری برخوردار است نسبت به آنچه در ویترینش به نمایش گذاشته می‌شود. ویترین جمهوری اسلامی همانا صدا و سیما است که با کمال تاسف گویی متولیان و اداره‌کنندگانش آن را با انبار افکار و تاکتیک‌های کهنه، بنجل و رنگ و رو رفته اشتباه گرفته‌اند. گویی ما نه تنها در اتلاف منابع طبیعی و خدادادی‌مان رتبه بالایی داریم، بلکه در بهره‌گیری از منابع غنی فرهنگ ملی و دینی‌مان نیز عاجزیم. کاش یک صدم آن درایت و پشتکاری که در مسوولان سیاست خارجی‌، نیروهای نظامی و خلاصه ارکان اصلی نظام برای حفظ پرنسیب سیاسی، نظامی و اقتصادی‌مان وجود دارد، در اداره‌کنندگان رادیو و تلویزیون ملی نیز وجود داشت تا آبرویی که ذره ذره توسط نهادهای فوق‌الذکر در طول چهار دهه جمع شده است با بی‌تدبیری‌های کارنابلدان رسانه‌ای به حراج گذاشته نشود. نگاهی به سخنرانی‌ شخصیت‌های اصلی نظام نشان از حساسیت بالای آنها برای انتخاب تک‌تک واژه‌ها و لحن و کلام گویندگان دارد. اما از این حساسیت در رسانه‌ای که به واسطه تعلقش به کلیت نظام اهمیت مضاعفی دارد، اثر چندانی به چشم نمی‌خورد. چنانکه به نظر می‌رسد کم‌ترین خلاقیت، حساسیت و دقتی در تولید برنامه‌های مختلف تلویزیونی از ورزشی گرفته تا سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی وجود ندارد؛ البته منظور حساسیت و دقتی که ناظر به وجوه حرفه‌ای و رسانه‌ای باشد وگرنه حساسیت‌های ایدئولوژیک آن هم در سطحی‌ترین و تنگ‌نظرانه‌ترین شکل ممکن که تنها هنر صدا و سیمای ما است. فقدان همین حساسیت‌ها است که گزارشگر فوتبال تلویزیون جرات و جسارت آن را پیدا می‌کند تا در حین بازی تیم ملی ایران در جام جهانی به بهانه باخت عربستان سعودی، تحلیلی سخیف- که از آن نوعی نفرت مبتنی بر نژاد‌پرستی نیز استشمام می‌شود- را به گزارش فوتبالی خود ضمیمه کند!

سازمانی که انگار برای کسی مهم نیست

مهم‌تر از همه اینکه انگار برای کسی در هیچ سطحی آنچه در این سازمان عریض و طویل به اصطلاح «ملی» می‌گذرد، مهم نیست. نه دولت حال و حوصله درگیر شدن بر سر این مساله را دارد نه مجلس خود را در آن مسوول می‌داند. در جامعه و گروه‌های منتقد هم گویی نوعی بی‌تفاوتی محض نسبت به آن به وجود آمده است. شاید هیچ‌وقت این مقدار بی‌تفاوتی همه‌جانبه نسبت به مهم‌ترین ارگان رسانه‌ای کشور وجود نداشته است. حتی در التهابات سال ۸۸ یکی از مهم‌ترین کانون‌های انتقاد برای معترضان- هم در سطح نخبگان آن اعتراضات و هم در میان بدنه اجتماعی‌شان- صدا و سیما بود. از نامه مشهور مرحوم آیت‌الله هاشمی گرفته تا برخی شعارهایی که در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری دهم سر داده شد، می‌توان توجه به صدا و سیما و نقش مخرب آن از نگاه معترضان را مشاهده کرد.

اما گویی در سال‌های اخیر نسبت به این سازمان و عملکرد آن نوعی بی‌اعتنایی محض به وجود آمده است که دیگر نه از دولت صدایی بر می‌خیزد نه از ملت. نه فعالان سیاسی و نه روشنفکران رغبت و رمقی برای درافتادن با سیاست‌های منحط، غیرحرفه‌ای و سخیف رسانه‌ای دارند که با بودجه ملی اداره می‌شود.

ضرورت تغییرات ساختاری

اما اصلاح رویه صدا و سیما عزمی جدی می‌طلبد؛ عزمی که بیش از فورم باید معطوف به محتوا باشد. نه ایجاد تغییر در رنگ و دکور استودیوها، نه استخدام مجریان با موهای فشن و تیپ‌های آنچنانی، نه تغییر بی‌منطق مدیران شبکه‌های مختلف و نه حتی افزودن بر تعداد شبکه‌های متعدد نتوانسته و نخواهد توانست این کشتی به گل نشسته را تکانی بدهد؛ آن هم در این بحر عمیقی که هر روز از آن سوی جهان رسانه‌ای جدید و پرزرق و برق به مبارک‌بادمان می‌آید.

برای در افتادن با این غول‌های- ولو پوشالی- باید استراتژی جدیدی تعریف شود. علاوه بر آن مدیریت رسانه ملی نیازمند برخورداری از درکی عمیق و دقیق از جامعه است که به نظر می‌رسد نحوه اداره صدا و سیما با آن فاصله معناداری دارد. این درک نازل را می‌توان در عموم برنامه‌های تولیدی این رسانه مشاهده کرد. وقت آن است که از مدیران این سازمان پرسیده شود چقدر در اقناع جامعه برای همراهی با رویکرد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… نظام موفق بوده‌اید؟

استاد مرتضی مطهری در همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب- که از هر نظر صدا و سیما عملکرد بهتری نسبت به امروز داشت- تذکر داده بود که نکند رادیو و تلویزیون جای مسجد را برای ما بگیرد؟ و همان برنامه‌هایی که باید در مساجد اجرا شود را مردم از تلویزیون تماشا کنند. اکنون بعد از چهار دهه از شهادت آن مرحوم می‌بینیم که صدا و سیمای ما به راحتی نه فقط جای مساجد بلکه جای هیئات و تکایا را هم گرفته است و این روش نه فقط به آسیبی بزرگ برای صدا و سیما بلکه به آفتی برای مساجد، هیئات و به‌طور کلی شعائر مذهبی نیز تبدیل شده است.

باور کنیم بی‌آبروترین قدرت‌های منطقه هم الان برای آینده نه چندان دور این کشور برنامه‌ریزی کرده‌اند و از قضا همه آنها هم روی یکی از اصلی‌ترین و در عین حال آسان‌ترین نقاط ضعف ما متمرکز شده‌اند.
اگر تا الان هر مصلحتی، اصلاح ساختاری صدا و سیما را به تعویق انداخته، امروز ضرورت رسیدگی به وضعیت این سازمان اگر نه اصلی‌ترین دست‌کم یکی از اساسی‌ترین مصالحی است که اقدامی عاجل و جامع طلب می‌کند.

آیا نمی‌توان آن آیه‌ «فبشِّرْ عِبادِ الّذِین یسْتمِعُون الْقوْل فیتّبِعُون أحْسنهُ أُولئِک الّذِین هداهُمُ‌الله و أُولئِک هُمْ أُولُو الْألْبابِ (پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و بهترین آن را پیروی می‌کنند اینانند که خدای‌شان راه را نشان‌شان داده و اینانند همان خردمندان)» که در مناظره‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری در تلویزیون زینت بخش استودیوها می‌شود را به معیاری همیشگی برای سیاست‌های کلی صدا و سیما تبدیل کرد؟

در شرایط کنونی ملی شدن صدا و سیما به معنای اتمّش از حرکت چرخ هر سانتریفیوژ هسته‌ای و کارخانه‌ صنعتی مهم‌تر بلکه واجب‌تر است. منظور از ملی شدن این است که همه اقشار جامعه ما- با تمام تنوع دینی، قومی، فرهنگی و با نگرش‌های مختلف در مسائل فکری، سیاسی، سیاست خارجی، اقتصادی، اجتماعی و… بتوانند خودشان را در مجموعه‌ای سهیم بدانند که با منابع متعلق به همه آحاد کشور اداره می‌شود.

می‌توان ادعا کرد این سازمان بزرگ ملی تنها با معیار سلایق غیر اصولی مدیران ارشد و میانی و حتی در مواردی مجریان نه چندان مجرب‌ اداره می‌شود.

استاد مرتضی مطهری در همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب- که از هر نظر صدا و سیما عملکرد بهتری نسبت به امروز داشت- تذکر داده بود که نکند رادیو و تلویزیون جای مسجد را برای ما بگیرد؟ و همان برنامه‌هایی که باید در مساجد اجرا شود را مردم از تلویزیون تماشا کنند. اکنون بعد از چهار دهه از شهادت آن مرحوم می‌بینیم که صدا و سیمای ما به راحتی نه فقط جای مساجد بلکه جای هیئات و تکایا را هم گرفته است و این روش نه فقط به آسیبی بزرگ برای صدا و سیما بلکه به آفتی برای شعائر مذهبی نیز تبدیل شده است.

در غائله پخش اعتراف از دخترانی که کلیپ‌های رقص از آنها در فضای مجازی منتشر شده بود، حتی دستگاه قضایی هم- که معمولا بی‌رودربایستی از سیاست‌های خود دفاع می‌کند- اطلاعیه‌ای صادر کرد مبنی بر اینکه دخالت و نظارتی در پخش آن اعترافات کذایی از صدا و سیما نداشته است.

در سال‌های اخیر نسبت به این سازمان و عملکرد آن نوعی بی‌اعتنایی محض به وجود آمده است که دیگر نه از دولت صدایی بر می‌خیزد نه از ملت و نه فعالان سیاسی و نه روشنفکران رغبت و رمقی برای درافتادن با سیاست‌های منحط و غیرحرفه‌ای دارند که با بودجه ملی اداره می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا