کشمش دم دارد! | عباس عبدی

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی در روزنامه ی شهروند نوشت:
روز پنجشنبه هجدهم آذرماه روزنامه شهروند گزارشی را درباره چالش دکتر بی دکتر منتشر کرد که حیفم آمد در این باره متنی ننویسم و پیشنهادی را به همکاران مطبوعاتی ارایه نکنم.
اولین بار که با حساسیت درباره درج اینگونه عناوین آشنا شدم حدود ۳۰ سال پیش بود که یکی از استادان جامعهشناسی مقالهای را برای استفاده در نشریه «نامه علوم اجتماعی» فرستاده بود، به طور طبیعی مدتی طول میکشید که این مقاله چاپ و منتشر شود و نشریه نیز آن مقاله را بیشتر به اعتبار نویسنده آن پذیرفته بود.
پس از مدتی نامهای از آن آقای استاد به نشریه ارسال شد که مقاله را با عنوان پروفسور … منتشر کنید در غیر این صورت آن را مسترد دارید. البته موارد را از قول مدیر نشریه در همان زمان نقل میکنم که به ظاهر آنان نیز مقاله را منتشر نکردند و مسترد نمودند.
به خاطر دارم که پیش از آن یکبار به جهاد سازندگی استان فارس رفته بودم، دیدم همه را با نام مهندس صدا میکنند، بعد متوجه شدم قصد دست انداختن یا حداقل تخفیف این عنوان را دارند، به همین لحاظ به آبدارچی و سرایدار هم آقای مهندس میگفتند. احتمالاً دکتر هم میگفتند ولی بیشتر مهندس رسم بود. موقعیتهای مضحک هم در این رفتار پیش میآید. یکبار یکی از استادان بازنشسته مردمشناسی دانشگاه تهران که بسیار انسان فرهیختهای بود، مواردی از این موقعیتهای خندهدار را تعریف میکرد. برای نمونه گفت در خانه دوستی بودم که خانم او حتی در منزل به همسرش میگوید آقای دکتر. یکبار که فرزند کوچکشان دستشویی رفته بود از آشپزخانه داد میزند که دکتر! بچه رفته دستشویی برو بشورش! یا اینکه دکتر سر راه دو کیلو سبزی قورمه هم بخر!
البته الآن که دیگر شور این قضیه در آمده است. چند روز پیش با یکی از دوستان درباره مرحوم داود کریمی صحبت میکردم، گفت در مراسم ختم آن مرحوم همه هجوم آوردند، و پیام دادند، جالبترینش یک نفر بود که چند لقب از جمله دکتر را جلوی نام خود گذاشته بود و مباشر او اصرار داشت که حتماً هنگام نام ایشان با تمامی القاب از جمله عنوان دکتر! ذکر شود، در غیر این صورت معترض خواهند بود! یکی از جوانان یکبار یکی از این آقایان علاقهمند به عنوان دکتر را بدون ذکر این عنوان خطاب قرار میدهد، و او نیز در اعتراض میگوید؛ «کشمش هم دم دارد»، و این جوان حاضرجواب پاسخ میدهد که البته کشمش باخاصیتتر از دمش است.
مرا همیشه مهندس خطاب میکردند، ولی چند سالی است که وقتی زنگ میزنند یا گفتگو میکنند، میگویند آقای دکتر! بعد هم که بلافاصله میگویم من دکتر نیستم، چون واقعاً هم نیستم، زبانشان بند میآید که چه بگویند؟ در مورد مهندسی هم نمیتوانم بگویم مهندس نیستم، ولی نمیدانم چرا این عنوان حرفهای را برای کسی به کار میبرند که یک روز هم به حرفه مهندسی اشتغال نداشته. مثل اینکه کسی گواهینامه بگیرد و پس از آن اصلاً رانندگی نکند، بعد به او بگوییم آقای راننده! صادقانه باید بگویم که برخلاف عقیدهام که پرهیز از کاربرد این عنوان برای افراد (بجز پزشکان) است، ولی در بسیاری از موارد من هم از فضای عمومی تبعیت میکنم، زیرا میترسم که طرف ناراحت شود و پیش خودم فکر میکنم ارزشش را ندارد که به خاطر یک کلمه دوسیلابی و مفت و مجانی کسی را از خودم ناراحت کنم. حتی در مورد برخی از کسانی هم که میدانم از به کار نبردن این صفت ناراحت نمیشوند، جانب احتیاط را رعایت میکنم فکر میکنم اگر کسی با این شنیدن این عنوان خوشحال میشود، چرا باید خسّت بخرج دهم.
ولی اکنون پیشنهاد خاصی به نظرم میرسد. اینکه سردبیران روزنامهها و نشریات نشستی بگذارند و چارچوبی را برای این کار تهیه کنند. به نظر بنده دکتر و مهندس عناوین حرفهای هستند. عنوان دکتر در محاوره به دلایلی مختص پزشکان است. البته آن هم در موقعیتهای حرفهای و شغلی و هر جایی که قصد بیان و معرفی و خطاب قراردادن آنان به صفت حرفه پزشکی است کاربرد دارد. عنوان مهندس نیز یک معرف حرفهای و در موقعیت شغلی است و نه چیز دیگر. مهندس کاملاً عنوان حرفهای است و باید در موقعیت حرفهای به کار برده شود. دکتر در موقعیتها و مکاتبات دانشگاهی نیز کاربرد دارد ولی بیش از ۹۵ درصد (تخمینی) کاربردهای مرسوم برای این عناوین خارج از این ضوابط است. بنابراین سردبیران روزنامهها میتوانند میثاقنامهای را امضا کنند که براساس آن هیچگاه خارج از ضوابط توافق شده، از این دو عنوان استفاده ننمایند. به نظر میرسد که اگر مطبوعات و رسانهها به این نکته ملتزم شوند، بخش مهمی از مشکل کاربرد ناصواب و مخرب این دو عنوان اصلاح خواهد شد.
انتهای پیام
پیشنهاد بسیار خوبی ست ، متاسفانه صدا و سیما غافل از این مسائل است ،
مطبوعات میتوانند این فرهنگ سازی را انجام دهند.
جالب اینه که نماینده ی شهر ما با اینکه معلم است و ما همه به معلم بودنش افتخار میکنیم در دوره ی دوم شرکتش در انتخابات پیشوند مهندس را برای خود اتنخاب کرده بود و یا یک ابله دیگر در تبلیغاتش آورده بود که آیا وقتش نشده که یک مهنننندس نماینده ی شهر مان شود!!!!….واقعا اول برا خودم و بعدش واسه بقیمون متاسفم…راز های عدم پیشرفت ما در همین موضوعات به ظاهر ساده نهفتس…