یادداشت عباس عبدی دربارهی عباس امیرانتظام

«عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی با عنوان «بازسازی فضای گذشته در پوشش جدید» که در مجلهی اندیشه پویا منتشر شده است نوشت:
«هیچگاه نه در گذشته و نه در حال قصد نداشتم درباره شادروان عباس امیرانتظام مطلبی بنویسم، یک علت این بود که اطلاع دقیقی از پرونده وی نداشتم بویژه در زمانی که دادگاه وی برگزار میشد، بیشتر درگیر فعالیتهای تبلیغی و سپس اجرایی در خارج از تهران بودم، و کمتر فرصت پیگیری امور روز را داشتم. بنابراین اکنون برحسب اجبار وارد این بحث شدم و از روی ناچاری هم پیگیر بخشی از ماجرا شدم و اسناد مربوط به او را خواندم.
اکنون هم چون ایشان فوت کرده قصد داشتم به همان پاسخ قبلی که منتشر شده است اکتفا کنم، چون روشن و مستدلتر از آن بود که نیازی به تتمیم داشته باشد. ولی پس از فوت ایشان برخی از افراد در فضای مجازی اصرار کردند که پاسخی بدهم. باز هم قصد داشتم که پاسخ اصلی را به بعد از چهلم درگذشت وی موکول کنم و عجلهای نباشد، ولی چون دوستان اندیشهپویا میخواهند پروندهای در این مورد تهیه و منتشر کنند پذیرفتم که نظرات خود را بنویسم. هرچند اگر آقای امیرانتظام درباره بنده ادعای خلافی را مطرح نمیکرد، وارد این بحث نمیشدم. البته یک مجموعه گفتگوی به نسبت کوتاه هم با دو نفر از آقایان محترم و مدافع آقای امیرانتظام وجود دارد که اواخر تیر انجام شد که آن نیز از طریق فرد واسط این گفتگو منتشر خواهد شد.
پیش از طرح مطالبم درباره اتهامات وی لازم است که حس و نگاهم را نسبت به وی ابراز کنم. خیلی روشن بگویم که وی یا مرتکب تخلف شده بود یا بری از هرگونه اتهامی بود. حقیقت واقعی نزد بشر نیست، ما برحسب درک و فهم معمول خود داوری میکنیم. اگر مرتکب تخلفی نشده باشد که هیچ، ولی اگر مرتکب تخلفی یا جرمی شده باشد، حتی در این حالت هم به علت آنکه حبس طولانیمدتی را کشیده به طور قطع بیشتر از آنچه که استحقاقش را داشته مجازات متحمل شده، از این نظر پاک محسوب میشود و شرافت قطعی دارد بر کسانی که مرتکب دهها جرم شدهاند و هیچ دُمی به تله ندادهاند یا به شیوههای دیگر از مجازات فرار کردهاند و این افراد هم نیز کم نیستند. و اگر هم مرتکب هیچ تخلفی نشده باشد که در این صورت مجازاتی به ناحق را تحمل کرده است که او را در مراتب بالاتری حتی نسبت به افرادی قرار میدهد، که مرتکب تخلفی نشدهاند و سالم زیستهاند. پس در هر دو صورت او بر بسیاری فضل و تقدم اخلاقی دارد.
نکته دیگری که در مورد وی وجود دارد و باید با احترام به آن نگریست ایستادگی در برابر اتهامی است که به او وارد شده است. او اتهام را سنگین میدید، لذا سالهای سال زندان را تحمل کرد تا این اتهام را از خود دور کند. البته ایراداتی هم دیده میشود، شاید جاهطلبی (با هر انگیزهای و حتی با مفهوم مثبت آن) وی یکی از علل وضعیت به وجود آمده بود. ضمن آنکه علیرغم مقاومت در برابر اتهام شجاعت کافی را برای مواجهه با موارد ذکر شده در اسناد ابراز نکرد، و آنها را ساخته و پرداخته سیا و آمریکا میداند. در حالی که بهتر بود به شکل دیگری از خود در برابر مفاد اسناد دفاع میکرد. همچنین نرفتن به خارج و در ایران ماندن نیز نقطه قوت دیگر اوست که بسیاری از این ویژگی نیز محروم هستند.
متأسفانه در جریان پرداختن به مسأله ایشان، برخی از مسایل با یکدیگر خلط شده است. اگر مواردی از ظلم یا سوءرفتار با زندانی وجود داشته است که به طور قطع در آن دوران بوده است (فارغ از تأیید و رد مواردی که ایشان در آخرین گفتگوی ویدیویی خود ابراز میدارد که به نظرم عمدتاً توهم است و حتی دوستانشان نیز آنها را به صراحت تکذیب کردند. تقریبا سایر ادعاهای ایشان از جمله آنچه که در باره نظر مرحوم محمدیگیلانی مدعی شدند نیز بطور مستدل رد گردیده است) ولی این دلیل نمیشود که اتهامات وارده به وی را بدون بررسی رد کنیم، همچنان که اگر در زندان نیز با او خوب رفتار میشد، این رفتار خوب، دلیلی بر تأیید اتهامات وی نبود.
برای اینکه بدانیم درباره چه چیزی سخن میگوییم، بخشی از اتهامات آقای امیرانتظام را به همراه برخی از مطالب رد و بدل شده در دادگاه در زیر تقدیم میکنم، سپس به شرح نظرم میپردازم.
۱۴ اسفند ۱۳۵۷ در گفتوگوی امیرانتظام با استمپل
محمد توسلی انتظار مسئولیتی بیشتر از شهرداری تهران را داشته ولی بازرگان قصد دارد به دلیل گرایشهای چپگرایانهاش، او را از جریان اصلی سیاست در ایران دور نگاه دارد
۲۹ خرداد ۱۳۵۸ در گفتوگوی امیرانتظام با ناس
ابراز نارضایتی از اظهارات عجولانه افراد غیرمسئول و سیستم دوگانه در ایران و دخالت افراد نیرومند سیاسی خارج از دولت
ابراز خوشحالی از انتصاب به سفارت در سوئد و اینکه «برای ما سادهتر است تا در استکهلم صحبت کنیم»
۱۷ تیر ۱۳۵۸ در گفتوگوی امیرانتظام با ناس
انتقاد از عملکرد سپاه پاسداران، کمیتهها، دادگاههای انقلاب و گروههای چپ نسبت به دولت موقت.
۱۸ تیر ۱۳۵۸ نامه سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه
امیرانتظام قویاً خواستار مبادله هر گونه اطلاعات در مورد سیاستهای داخلی ایران شد
۱۹ تیر ۱۳۵۸ نامه سفارت آمریکا در تهران به سفارت آمریکا در سوئد
هر مطلبی که وی ممکن است در مورد حلقههای داخلی رهبری و روابط داخلی آنها برای ارائه داشته باشد، مورد علاقه ما میباشد
۹ مرداد ۱۳۵۸ نامه سیا به سفارت آمریکا در سوئد
وزارت خارجه آمریکا به تحریک سیا، آدلسیک معاون رییس سابق قرارگاه سیا در تهران را همراه یک مأمور سرویس خارجه به ملاقات امیرانتظام خواهد فرستاد.
۱۶ مرداد ۱۳۵۸ در گفتوگوی امیرانتظام با سفارت آمریکا در سوئد
هشدار به آمریکا و ابراز نگرانی از تقویت حزب جمهوری اسلامی در مقابل ملیگرایان و نفوذ مذهبیهای افراطی در دولت و اطراف خمینی و پیروزی روحانیون در انتخابات آتی مجلس
۱۹ مرداد ۱۳۵۸ نامه سیا به سفارت آمریکا در تهران
آدلسیک دریافته امیرانتظام همان فردی است که دهه ۱۳۴۰ با آدلسیک همکاری کرده است. امیرانتظام این کار را با نام مستعار انجام داده و برایش اسم رمز SDPLOD1 تعیین شده بود. آدلسیک هیچگاه اسم حقیقی وی را نمیدانست.
۱۵ شهریور ۱۳۵۸ در گفتوگوی امیرانتظام با آدلسیک مأمور سیا
هشدار به آمریکا مبنی بر اینکه آخوندها در آینده نزدیک مشکل ایجاد خواهند کرد زیرا با نفوذ بیگانگان در ایران سرسختانه مخالف هستند. بنابراین هر کاری که صورت میگیرد باید به آهستگی انجام شود تا تشنج سیاسی بیمورد ایجاد نکند.
۲۶ مهر ۱۳۵۸
آدلسیک برای ارتباط نزدیکتر شماره تماس منزلش در آمریکا را به امیرانتظام ارائه میدهد.
نکته: آقای امیرانتظام طی دفاعیاتش در جلسه دوم محاکمه مورخ ۸ فروردین ۱۳۶۰ از تسخیر سفارت آمریکا دفاع و از آن به عنوان «مرکز جاسوسی» یاد نموده بود و طی جلسات محاکمه تنها سیا و سفارت آمریکا را متهم به جعل سند میکرد ولی سالها بعد در سال ۱۳۷۷ در مصاحبه با روزنامه جامعه، در ادعایی جدید، به طور مبهم دانشجویان را متهم به دستکاری در اسناد میکند.
من قصد ندارم وارد جزییات هرکدام از این موارد شوم ولی انصافاً اگر همین امروز و نه حتی در سال ۱۳۵۸ و اولین سال انقلاب، یک مقام دولتی و رسمی چنین نکاتی را با یک دیپلمات خارجی و آن هم آمریکا بیان کند، چه خواهیم گفت؟ اگر الآن خبردار شویم که یک مقام دولتی ایران در دیدار با سفیر روسیه یا یک دیپلمات روس علیه اصلاحطلبان حرف زده و یا گفته جای دیگری با هم راحتتر گفتگو کنیم، چه برداشتی خواهیم کرد؟ سخنان محمدجواد لاریجانی با نیک براون را به یاد آوریم. تازه گزارش آن دیدار موجود بوده و دیدار اعلام نشدهای به وزارت خارجه صورت نگرفته بود. این در حالی است که نماینده دادستان در جلسه چهارم دادگاه مورخ ۶ اردیبهشت ۱۳۶۰ از قول مهندس بازرگان اعلام کرد که ان مرحوم اطلاع و اجازه دولت موقت به مذاکره در خصوص مسائل داخلی را رد نموده و تنها مذاکرات مهندس امیرانتظام در سیاست خارجی را با اجازه و اطلاع دولت دانست.
آقای امیرانتظام میدانسته است که طرف گفتگوکننده او مأمور سیا است و نه وزارت خارجه. هرچند استفاده از نام رمز برای امیرانتظام به تنهایی معرف اقدام مجرمانهای نیست، ولی آیا قرینهای جدی محسوب نمیشود که وی به گونهای رفتار کرده و سخنانی گفته که آنان برای عدم شناسایی و لو نرفتن ارتباطات با نام رمز او را معرفی میکردهاند؟ قرینهای که سایر اظهارات وی را در گفتگو با آنان تفسیر مجرمانه میکند.
علت اصلی ادعای آقای امیرانتظام که این اسناد را ساختگی از سوی آمریکا و سیا میداند این است که مفاد آن را غیرقابل دفاع میداند، و الا اگر مفاد اسناد مشکلی نداشت، دلیلی بر ساختگی بودن آنها نبود. به علاوه اگر قرار بود آمریکاییها علیه ایشان سندسازی کنند خوب مطالب صریحتری از دادن اطلاعاتی که بوضوح معرف جاسوسی باشد، مینوشتند. به علاوه چرا باید علیه او سندسازی کنند؟ کدام عقل سلیمی آن را باور میکند؟ فرض کنیم که سندسازی شده است، در این صورت چرا فریادشان را علیه آمریکاییها بلند نمیکنند و دیگران را مخاطب نقدهای خود قرار میدهند؟ و حتی برعکس از ایالات متحده طرفداری نیز میکنند!! اگر این اسناد از سوی ایالات متحده و سیا ساخته شده باشد، کار دانشجویان در ارایه آنها به دادگاه کاملاً قابل دفاع است زیرا حتماً اسناد محتوای مهمی داشته که علیه آقای امیرانتظام ساختهاند و چون مرجع تشخیص ساختگی بودن آنها دانشجویان نبودهاند باید آنها را به دادگاه یا مرجع رسمی رسیدگیکننده بدهند. به علاوه چرا چنین اسنادی علیه محروم مهندس بازرگان یا مرحوم دکتر یزدی ساخته نشده است؟ روشن است که هر سندی را با توجه به قراین و شواهد موجود درک و فهم میکنند. چنین نیست که بتوان اسنادی را علیه هر کس ساخت و افکار عمومی به راحتی باور کنند.
درباره اینکه آیا این اسناد، آنها را میتوان معرف جاسوسی دانست یا خیر، از دو دیدگاه میتوان اظهارنظر کرد. اول از زاویه حقوقی و رسیدگی قضایی، دوم از منظر جامعهشناسی حقوقی.
از نگاه حقوقی، به وضوح باید گفت که کم و بیش تمامی دادگاههایی که تحت فضای ناآرام سیاسی و تنشهای عمومی شکل میگیرند به یک نسبتی از انصاف به دور هستند. و این منحصر به دادگاه آقای امیرانتظام نیست، هرچند ضوابط شکلی و صوری رسیدگی در دادگاه وی از دادگاههای دیگر بسیار بهتر رعایت شده است. ولی این وضعیت طبیعت انقلاب است که به نحوی در رسیدگیهای قضایی بازتاب پیدا میکند. تردیدی نیست که در شرایط پس از انقلاب و سالهای بعد در جریان خشونتها حق و انصاف در موارد زیادی قربانی شدهاند، و اگر باز هم شرایط مشابهی در هر جا رخ دهد، کم و بیش شاهد اتفاق مشابه خواهیم بود. بنابر این دادگاه و صلاحیتهای آن در رسیدگی به اتهامات، مصوب شورای انقلاب بوده و اگر در این مورد بحثی است باید حقوقدانان نظر دهند. با این حال اتهامات وی را براساس مواد قانونی فعلی مربوط به جاسوسی بخواهیم تطبیق دهیم بعید میدانم که دادگاه بیطرف آنها را مصداق ماده جاسوسی تشخیص دهد، هرچند میتواند در قالبهای دیگر بویژه تخلف از حدود وظایف، عدم ارایه گزارش دیدارها و…. او را محکوم نماید، که در همه این موارد مجازات تحمل شده از سوی وی بسیار سنگین محسوب میشود. و البته این فقط نظر بنده است و هیچ اعتبار حقوقی و قانونی ندارد.
ولی از حیث اجتماعی اگر نگاه کنیم، مفهوم جرم و مجازات متأثر از حسی است که جامعه و مردم از یک رفتار دارند و اگر آن رفتار وجدان اجتماعی را جریحهدار کند جرم است و مجازات آن نیز متناسب است با شدت این جریحهدار نمودن. اگر از این زاویه نگاه کنیم و مستقل از اینکه اتهامات آقای امیرانتظام را چه بنامیم، این رفتارها نزد افکار عمومی آن زمان، محکوم بود و همین اسناد را هم به افکار عمومی عرضه کردند و نه چیز دیگری را. به همین دلیل حتی دوستان نزدیک حزبی آقای امیرانتظام نیز علیه ایشان بودند، چه رسد به مردم، و جامعه این اتهامات را مصداق جرم نابخشودنی میدانست.
البته الآن شرایط فرق کرده است به همین دلیل برخی از کسانی که آن زمان تندترین مواضع را داشتند که چرا زودتر این افراد محاکمه و اعدام نمیشوند، امروز به راحتی در تشییع جنازه ایشان شرکت میکنند و به قول شاعر: «چنان بیرحم زد تیغ جدایی/ که گویی خود نبودهست آشنایی!!». البته این تغییر رفتار ایراد ندارد ولی آیا احتمال نمیدهیم که هر دو رفتار محصول نوعی فرصتطلبی سیاسی و همسو با جماعت شدن است؟ این ایراد اساسی است که فضای انقلابی ایجاد کرد و اکنون عدهای در صدد بازسازی آن فضا به صورت دیگر هستند.
انتهای پیام
افاضه فرمودید جناب عبدی خیلی وقته هم چهره بالا روندگان از دیوار سفارت کشورهای مختلف برایمان شناخته شد وهم چهره امیر انتظام .دیگر غبار چندانی برای جلوگیری از شناخت خادم وخائن نمانده است
ای کاش به جای تکه انداختن، پاسخی مستدل برایش می نوشتید.
مثلا چه پاسخی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وقتی ایشان هنوز از توهمات ابانماه ۵۸ خارج نشده است وبمانند همان شعارها نظرات ملاقات کنندگان را برای ایجاد ابهام مطرح می کند چه پاسخی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه هرگز هرگز هرگز اثرات دهشتناک ان عمل بی تامل این دیار را رها نمیکند………………………………………………………….چه سناریویی نوشته شد از رژه میلیشیا فرقه رجوی تا به به کنندگان مارکسیست ها………………تاریخ هرگز هشدارهای مهندس بازرگان ان صدیق وراستگورا فراموش نخواهد کرد……
طلق معمول توهماتی چند را به رشته ی تحریر درآورده اند تا خود را موجه و ظاهرالصلاح و قربانی این فاجعه را مقصر اصلی جلوه دهند و واقعیت های تلخ را ماله کشی و ماستمالی بفرمایتد