حکایت سفر اربعین

محمّدحسین کریمی پور در یادداشتی تلگرامی با عنوان «حکایت سفر اربعین» نوشت:

همیشه برای من زیارت، در بستری از آرامش و حضور قلب معنا داشت. من اصالتا یک حواس پرت معنویم. باید صد چیز جمع شود که این روح بازیگوش و نادان، لحظه ای بر واقعیت حضور فیزیکی در حرم معصوم ع تمرکز کند. حالا از پس آن، حالک حضوری ایجاد شود یا نشود، با خداست! لذا ترجیحم آنست که خلوت ترین روزها را برای سفر زیارتی برگزینم. اینست که از بیخ و بن مشتری زیارت شلوغ اربعین نبوده ام. خودمانیم، تصور دهها کیلومتر راهپیمایی هم برای آدم شل و ولی مثل من همیشه دشوار بود. اما از خلال خبرها، عکس ها و کلیپ های اربعین، عطری قدیمی و آشنا به مشام می رسید و چیزی را در درونت بیدار می کرد. فضولی بر تنبلی غلبه کرد و چند سال پیش، دل به دریا زدم. راستش زغال خوب هم بی تاثیر نبود. رفیقی دارم به شفافی بلور و به شیرینی عسل که مثل هرسال، عازم بود و مرا هم دعوت کرد. خلاف عادتش اصرار هم کرد. خدا ازین رفقای باقلوا بشما هم بدهد. زندگی را مفرح می کنند.

القصه، گفتم هرچه باداباد، خودم باید این سفر را تجربه می کردم. از قضا این تجربه آنقدر شیرین بود که دو بار دیگر هم تکرار شد. این برای آدمی به بی حالی و تنبلی من، خودش یک جور رکوردست.

زیارت پیاده اربعین، سنت شیعی ریشه داریست. در پگاه دوران پسا کربلا، این زیارت برگزیدگان بود اما چیزی نگذشت که عدد مشتاقان رو به ازدیاد نهاد. این میراث قویم، هم در دوران عباسی و هم در زمانه بعث با مجازات قتل و قطع عضو روبرو شد. ولی هیچگاه متوقف نشد.

اما تاریخ، هیچگاه آنرا در وسعت و تنوع قومیتی امروز، به یاد ندارد. پیاده روی اربعین حالا از نظر تعداد مومنین شرکت کننده، بزرگترین اتفاق مذهبی جهان است. شیعیان از عراق و ایران و پاکستان و هند و خلیج فارس و لبنان و آذربایجان می‌آیند. اما تو از آمریکا و روسیه و چین و ترکیه و مالزی و اندونزی و تایلند و فرانسه و انگلیس و نروژ و آلمان و بلژیک و تونس و نیجریه و همه جای عالم آنها را می‌بینی. در بین الحرمین دسته تقریبا ده نفره‌ای از جوانان ۱۴ تا ۲۵ ساله را دیدم. رفقایی که از شیکاگو آمده بودند.

در جریان زیارت متعارف، گاهی با رعایت مقدمات و آداب، حال خوش زیارت معصوم ع لحظاتی در حرم حاصلت می‌شود. از دید من، یک فرق بزرگ اربعین آنست که طی چند روز، در بیابان و شهر و خیابان، بی رعایت ترتیب و آداب، به کرات در معرض خنکای نسیمی از همان جنسی. کهنه شرابیست جاری در هوا که حتی قاسیه القلوب بی ذوقی چون من هم، از سکر و مستی آن بی نصیب نمی‌ماند. در اربعین، گویا حائر حسینی متسع می‌شود و برکات خاصسش تا دهها کیلومتر دورتر، زایران را در امواجی لطیف و روحانی فرو می کشد.

می گویند اربعین، پروژه حکومت ایرانست. اینطور نبود. موکب‌های پر خرج و پر بوق حکومتی در مقابل دریای مواکب با صفای عشایر فقیر و روستاییان کریم و هیات‌های مذهبی مردم عراق و ایران و لبنان و کویت، کمرنگ، کم فروغ و بی مزه بود. میلیونها انسان شریف، تمام سال دینار دینار برای این واقعه جمع می‌کنند. یک ماه تمام از زندگیشان را وا می‌نهند و خود، تک تک اتاقهای خانه و داراییشان را سخاوتمندانه وقف این واقعه حسینی می‌کنند. عوض می‌شوند. عراقی‌های نه چندان خوش اخلاق، رویایی‌ترین میزبانان دنیا می‌شوند. تا جایی که گاهی زایر حس می‌کند شاهیست که تازه کشف شده. چقدر خرج می‌کنند؟ نمی‌دانم! اما بی تردید، از بغداد تا بصره، در نیمه جنوبی عراق شیعی، این بزرگترین روند سرمایه گزاری سالیانه مردم است. سرمایه گزاری بی منت در سهام آسمان!

می‌گویند اربعین قدرت نمایی سیاسی شیعیان سیاهپوش در قبال حج سنیان سفید پوشست! سلفی‌ها می‌گویند و مع الاسف بعضی روشنفکران خودمان هم تکرار می‌کنند. در جریان سفر اربعین، من یکبار حتی از یک نفر، چیزی که بوی چنین آرمانی دهد نشنیده و ندیده‌ام.

در واقعه اربعین، میلیون‌ها آدم بیاد امام حسین ع و همراهان رنج دیده‌اش جمع می‌شوند. ظلم، نخوت، بی عدالتی، بیرحمی، فساد و پادشاهی را نفی می‌کنند. مهر می‌ورزند و مهر می‌بینند. با پیام انسانی و بلند آل الله ع، همدلی می‌کنند. خوبی، مهربانی و معاضدت را لمس می‌کنند. یاد می‌گیرند اگر آدمتر و رئوفتر باشی، حتی بیابان‌های قفر وادی النجف می‌تواند جایی شود که دلت هوایش را بکند. یاد می‌گیرند اگر نیت ها صاف باشد، مردمی فقیر می‌توانند جمعیتی ده برابر خود را بخوبی تمشیت و تیمار و مدیریت کنند. لمس می‌کنند قدرت جماعت و شکوه امت را.

سفر اربعین سر تا پا عطر حسین ع دارد.
تجریه فریدیست. یکبار امتحانش کن.
مبارک باد نیکویی.
میارک باد صفای روح.
مبارک باد نام حسین ع.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا