زمستان آینده و بحران لحاف!

«مجتبی لشکربلوکی» در یادداشتی تلگرامی نوشت:
«بگذارید با یک داستان کلاسیک و معروف شروع کنیم. پاییز بود و سرخپوست ها از رئیس جدید قبیله پرسیدند که زمستان پیش رو سرد خواهد بود یا نه. از آنجایی که رئیس جدید از نسل جامعه مدرن بود از اسرار قدیمی سرخپوست ها چیزی نیاموخته بود. او با نگاه به آسمان نمی توانست تشخیص دهد زمستان چگونه خواهد بود. بنابراین برای اینکه جانب احتیاط را رعایت کند به افراد قبیله گفت که زمستان امسال سرد خواهد بود و آنان باید هیزم جمع کنند.
چند روز بعد ایده ای به نظرش رسید. به مرکز تلفن رفت و با اداره هواشناسی تماس گرفت و پرسید: آیا زمستان امسال سرد خواهد بود؟ کارشناس هواشناسی پاسخ داد: به نظر می رسد این زمستان واقعاً سرد باشد. رئیس جدید به قبیله برگشت و به افرادش گفت که هیزم بیشتری انبار کنند. یک هفته بعد دوباره از مرکز هواشناسی پرسید: آیا هنوز فکر می کنید که زمستان سردی پیش رو داریم؟ کارشناس جواب داد: بله، هوا بس ناجوانمردانه سخت خواهد بود.
رئیس دوباره به قبیله برگشت و به افراد قبیله دستور داد که هر تکه هیزمی که می بینند جمع کنند. هفته بعد از آن دوباره از اداره هواشناسی پرسید: آیا شما کاملاً مطمئن هستید که زمستان امسال خیلی سرد خواهد بود؟ کارشناس جواب داد: قطعاً و به نظر می رسد زمستان امسال یکی از سردترین زمستان هایی باشد که این منطقه به خود دیده است.
رئیس قبیله پرسید: شما چطور می توانید این قدر مطمئن باشید؟ کارشناس هواشناسی جواب داد: چون سرخپوست ها دیوانه وار در حال جمع آوری هیزم هستند.
تحلیل و تجویز راهبردی:
در ادبیات آینده پژوهی و تفکر استراتژیک مفهوم جالبی وجود دارد به نام «پیش گویی کامبخش» یا خود محقق شونده. پیش گویی کامبخش نوعی از پیش نگری است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم باعث بوقوع پیوستن خودش می شود. این پدیده ناشی از رابطه دو طرفه بین باور و رفتار است. گاهی اوقات باور به وقوع یک رخداد در آینده باعث ایجاد آن رخداد در واقعیت می شود. دقت کنیم نکته ظریف اینجاست که پیشگویی کامبخش از اول درست نیست. بلکه این پیشگویی منجر به بروز رفتارهایی می شود که این رفتار در نهایت باور نادرست را به واقعیت تبدیل می کند.
بگذارید مساله ملی «گذار از تحریم ها» را از این منظر نگاه کنیم؛ تحریم ها دو بعد دارند. یک بعد تحریم ها، «محدودیت های سخت اقتصادی» است؛ شامل محدودیت هایی که در نظام بانکی، بیمه ای و تجاری ما ایجاد می شود. اما بعد دوم و مهم تر تحریم ها، «بازی های نرم روانی» است. ممکن است محدودیت های اقتصادی یک کشور را از پای نیاندازد. اما بازی های روانی حتما چنین خواهد کرد.
در بعد دوم تحریم ها، تصویر از آینده را مخدوش تر، مبهم تر و سخت تر از آن چه هست ارایه می دهند (باور: به ما القا می کنند هوا بس ناجوانمردانه سرد خواهد بود!). هر کدام از ما شروع می کنیم به خریدن لحاف برای زمستان آینده (رفتار هیجانی) وقتی به بازار می رویم می بینیم که فروش لحاف دو برابر شده است (باور تقویت شده). بنابراین ما به جای یک لحاف دو لحاف می خریم (رفتار غیرمنطقی واکنشی) و وقتی برمی گردیم خانه اخبار را گوش می کنیم که مردم برای خریدن لحاف هجوم آورده اند (طوفان باورهای جمعی غلط) بنابراین احساس می کنیم که لحاف کم خریده ایم پس دوباره مراجعه می کنیم به بازار برای خرید. می بینیم که لحاف در بازار نیست. چه می کنیم؟ به بازار سیاه روی می آوریم. لحاف را با قیمت سه برابر معمولی می خریم و در انبارهایمان تلنبار می کنیم. در صف خرید لحاف دعوا می کنیم. چاقو و چاقوکشی می کنیم. محبور می شویم لحاف به صورت قاچاق وارد کنیم و هزاران بدبختی دیگر. به همین ترتیب لحاف می شود یک بحران!
تحریم جدی است. خیلی جدی! دولت مردان باید برای «محدودیت های سخت اقتصادی» راه حل های عملی اطمینان بخش طراحی، اعلام و اجرا کنند. اما جدای از آن تک تک ما نباید در دام بازی های نرم روانی و بحران لحاف بیفتیم!»
انتهای پیام





اینکه لحاف چقدر به کار محتکرین بیاد جای سوال دارد ولی نویسنده یادش رفته که تحریم ها خود پنداری مجازی نیست، بلکه کاملا بر عکس عینی، کشنده و نابود کننده کشور و ملت است و از پیش بینی هم گذشته و عملا شروع شده است و به لحاف تنها هم محدود نمیشه و نوع ونزوئلایی اش در راه است . کارشناس هواشناسی این داستان مثل کارشناسان و مسئولان حکومت است که از صدر تا ذیل میگن تحریم بی اثر بوده)!!!
راه حل های عملی مسئولین را در دورانی که «محدودیت های سخت اقتصادی» نبود را دیده ایم !