روزنامه‌خوانی با انصاف – ۱۴ فروردین ۹۶

حمایت از کالای ایرانی با فیلتر تلگرام!

«محمد توکلی»، انصاف نیوز: روزنامه‌ها پس از یک تعطیلی دو هفته‌ای بار دیگر کار خود را از سر گرفته‌اند. موضوعاتی مانند چگونگی تحقق شعار سال، تصمیمات دونالد ترامپ و تاثیر آن بر آینده‌ی برجام و همچنین خبرهایی درباره احتمال فیلترینگ قریب‌الوقوع تلگرام در صفحه‌ی اول روزنامه‌های امروز، ۱۴ فروردین ۹۶ دیده می‌شد.


سیدعلی خرم در سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان نوشته است: در آخرین روزهای سال ۱۳۹۶ دونالد ترامپ چاقوی جراحی خود را به‌‌سوی معتدلین و کبوترهای کاخ سفید نشانه رفت تا آخرین طرفداران برجام و احترام به حقوق بین‌الملل و تعهدات بین‌المللی آمریکا و توافقات دیپلماتیک را کنار بگذارد و سیاست‌‌های ضد جمهوری اسلامی را با کمک مایک پمپئو و جان بولتون و نیکی هیلی بهتر پیش برد. اینکه جمع نمودن همه افراطیون توسط ترامپ در اطراف خودش صرفا برای پیاده کردن یک سیاست ضد جمهوری اسلامی است؟ طبعا همه هدف، ایران نیست ولی چون همه اعضای کابینه و مشاوران او ضد ایرانی انتخاب شده‌اند، نباید از نظر دور داشت همانطور که خودش گفته می‌‌خواهد کاری به نتیجه رساند که چندین رئیس‌جمهور آمریکا قبلا نتوانسته‌‌اند در مورد ایران انجام دهند.

نویسنده ادامه می‌دهد: در داخل هم عده‌ای بدون درک شرایط، با حذف راه و روش دیپلماسی، ایران را به سمت وخیم‌تر شدن شرایط پیش می‌برند. در مجموع با جبهه بندی و فشارهای گوناگون از جانب آمریکا، اروپا، اسرائیل و عربستان سعودی به همراه سایر کشورهای عربی همسو با ریاض اگر از شش ماه تا چند سال آینده، حمله نظامی علیه ایران صورت گیرد، افکار عمومی جهانی با آن غریبه نخواهد بود، چرا که اکنون شرایط با شدت به سمت تخریب نقش ایران در منطقه و جهان پیش می‌رود.

این تحلیلگر مسائل بین‌الملل در پایان با توجه دادن به «دیپلماسی چینی» معتقد است: چین و کره شمالی با ظرافت صحنه درگیری نظامی و تهدیدات و تحریم‌ها را به میز مذاکرات دیپلماتیک کشاندند و قبل از این که راه برگشت قطع شود، خود و آمریکا را در مسیر جدید روانه ساختند که مدیریت آن با چین، کره شمالی، آمریکا و شاید برخی دیگر است. تنها امید آمریکا این است که در ایام مذاکرات، کره شمالی آزمایش جدیدی صورت ندهد. چین هم توانست از طریق به‌دست آوردن دست بالا در بحران کره شمالی، اهرم لازم برای فائق شدن بر افزایش تعرفه آهن و فولاد به آمریکا را به‌دست آورد. باید به هوش و کیاست چینی‌ها احسنت گفت که با قدرت نظامی ده‌هابرابر ایران از هرگونه درگیری فیزیکی پرهیز کردند و از تنش‌ها استقبال نکردند ولی با مانورهای دیپلماتیک توانستند هم معضل شبه جزیره کره را در مسیر مذاکره دیپلماتیک قرار دهند و هم دست بالا در مشکل جدید خود با ترامپ در موضوع تعرفه و جنگ تجاری به‌دست آورند و این مرهون دیپلماسی چینی است.


عباس عبدی در روزنامه‌ی اعتماد به موضوع فیلترینگ احتمالی تلگرام پرداخته است: داستان امروز تلگرام در ایران، داستان دیروز رسانه در ایران است. امروز و پس از حدود دو قرن که از ورود اولین رسانه مدرن، یعنی روزنامه به این کشور می‌گذرد، داستان برخوردهای رسمی با روزنامه، همچنان با رسانه‌های بعدی نیز تکرار شده است و هنوز نیز عده‌ای در سودای تکرار این برخورد با تلگرام هستند. ولی چنین سیاستی نه از روی اعتماد به نفس و عقلانیت، بلکه از روی انفعال و ترس از آینده و بی‌اعتمادی به مردم و جامعه است. بنده اولین نکته‌ای را که باید متذکر شوم این است که نسبت به فضای مجازی و تلگرام انتقادات بسیاری دارم. هرچند استفاده زیادی از آن می‌کنم؛ ولی به طور معمول از تلگرام برای اظهارنظرات و تحلیل‌هایم استفاده نمی‌کنم، بلکه تلگرام بیشتر وسیله‌ای برای بازنشر نوشته‌هایم است. نوشته‌هایی که عموما در مطبوعات منتشر و در تلگرام بازنشر می‌شوند. چرا چنین می‌کنم؟ به این علت که معتقدم مشکل رسانه در جامعه ایران، ضعف در نظام رسانه‌های رسمی آن است و با حضور در رسانه غیررسمی مشکل نظام رسانه‌ای ایران حل نخواهد شد. باید نظام رسمی و به طور مشخص صدا و سیما را تقویت کرد و حوزه آزادی آن را توسعه داد و باز کرد. در غیر این صورت با باز شدن فضای تلگرام و سایر شیوه‌های غیررسمی ارتباطی و رسانه‌ای، نمی‌توان مشکلات کشور را در حوزه رسانه حل کرد.

به نوشته‌ی این تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب: در ایران صداوسیما عملا از گردونه کارکردهای واقعی‌اش خارج شده است و بیشتر به موضوع اوقات فراغت و فوتبال و سریال‌های سرگرم‌کننده مشغول است و محدودیت‌های مطبوعات نیز قابل انکار نیست در نتیجه مردم برای تامین اینگونه از نیازهای ارتباطی خود، از طریق شبکه‌های اجتماعی اقدام می‌کنند. راه‌حل خلاص شدن از این عوارض، بستن و فیلترینگ این شبکه‌ها نیست، بلکه آزاد کردن رسانه‌های رسمی از قیدوبندهای اطلاع‌رسانی باید در دستور کار باشد. البته خیلی ساده‌انگارانه است که گمان کنیم تلگرام را فقط برای عوارض آن مسدود می‌‌کنند. اگر کسانی با این عوارض مخالف باشند، خیلی پیش از آن می‌توانستند از طریق باز کردن صداوسیما مانع آن عوارض شوند. هدف اصلی از فیلترینگ احتمالی تلگرام، بازگشت به گذشته انحصار رسانه‌ای است. کسانی که یک عمر با انحصار رسانه خو کرده‌اند و یک‌طرفه هرچه خواسته‌اند، گفته‌اند اکنون فضای چندصدایی را نمی‌توانند تحمل کنند و درصدد فیلترینگ آن هستند. کسانی که در این فضای چندصدایی حرفی برای گفتن ندارند یا هرچه می‌گویند به نوعی تبدیل به مضحکه خاص و عام می‌شود، اکنون برای بازگشت به دوران انحصار رسانه‌ای روزشماری می‌‌کنند.

نویسنده در نهایت بر این باور است: حتی اگر اتفاقات دی ماه را معلول تلگرام بدانید، باز هم باید شکرگزار آن بود که تلگرام موجب شد که بروز این رویداد به تاخیر نیفتد. همه کسانی که از تلگرام استفاده می‌کنند، کمابیش با عوارض و نکات منفی آن آشنا هستند، ولی کمتر کسی حاضر است که براساس عوارض یک پدیده، آن هم عوارضی که ذاتی آن نیست درباره آن پدیده داوری کند که اگر چنین بود همه پدیده‌های مدرن باید محکوم و مردود می‌شدند. چون همه انها کمابیش دارای عوارضی هستند. اتفاقا عوارض آنها وقتی در اوج است که پدیده مدرن را به صورت سنتی و در چارچوب گذشته استفاده کنیم. به نظر بنده فیلترینگ تلگرام فقط یک معنی دارد و آن اعلام ناتوانی سیاسی است. قبول دارم که کنار آمدن با تلگرام و کلا رسانه‌های غیرانحصاری سخت و جانکاه است ولی چاره‌ای نیست جز اینکه باید با این وضع خود را تطبیق دهند.


حمیدرضا آصفی در سرمقاله‌ی روزنامه‌ی شرق نوشته است: برجام و سرنوشت آن، مهم‌ترین موضوع سیاست خارجی ایران است که با آغاز سال جدید و تغییرات در دو پست مهم کابینه ترامپ، گمانه‌زنی‌ها درباره آن آغاز شده است. دونالد ترامپ به عنوان یکی از پیش‌بینی‌ناپذیر‌ترین رؤسای جمهوری آمریکا و نیز منفورترین آنها، از ابتدای کار خود در کاخ سفید با هر آنچه میراث اوباما بود، به ستیزه پرداخت. برجام یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های مدنظر اوست. رئیس‌جمهور جدید آمریکا از این توافق به عنوان بدترین توافق تاریخ ایالات متحده یاد کرده است اما همچنان با رویکرد مذبذب خود، در این توافق بین‌المللی که قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل را به عنوان پشتوانه خود دارد، باقی مانده است. تغییرات هفته‌های آخر سال گذشته در کابینه و استفاده از دو مهره بسیار تندرو، تحلیل‌هایی درباره زمینه‌چینی ترامپ برای خروج از برجام در پی داشت. اگرچه هنوز مایک پمپئو باید برای تصدی وزارت خارجه آمریکا از سنا رأی اعتماد بگیرد اما شاید ترامپ در حال چیدن موزاییکی است که خروج آمریکا از برجام، خروجی آن است. تنها چهره میانه‌رو در تیم سیاست خارجه، وزیر دفاع، جیمز متیس است که از آن به عنوان تنها حامی برجام برای نجات این توافق یاد می‌شود.

به نظر سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه: ترامپ سودجو به خوبی می‌داند سرشاخ‌شدن با کشوری مانند ایران بدون محاسبه دقیق هزینه‌های آن، چه مشکلاتی برای آمریکا ایجاد می‌کند. واشنگتن‌پست در شماره اخیر خود اعلام کرد ترامپ برای خروج از سوریه، درخواست چهار میلیارد دلار از دولت عربستان کرده است! این یعنی تصمیمات ترامپ را باید ناظر بر دوشیدن حاکمان بی‌سواد سعودی ارزیابی کرد. از سوی دیگر تحولات ماه‌های اخیر نشان داده است شخص تصمیم‌گیر در آمریکا دونالد ترامپ است، نه سایرین و افراد دیر یا زود با این رویکرد رئیس‌جمهور به مشکل خواهند خورد. اگرچه تغییرات کابینه می‌تواند در رابطه ایران و آمریکا بی‌تأثیر نباشد اما هنوز برای قضاوت راجع به اینکه تغییرات اخیر یک جنگ روانی یا مقدمه خروج از برجام است، زود خواهد بود.

این دیپلمات در نهایت می‌نویسد: آنچه در اتحادیه اروپا پیرامون برجام و برای همراهی با آمریکا در سایر زمینه‌ها در حال وقوع است، عامل دیگری است که در تصمیم‌گیری رئیس‌جمهور کم‌تجربه آمریکا مؤثر خواهد بود. به نظر می‌رسد او با ایجاد یک جنگ روانی درصدد امتیازگیری از اروپا، دوشیدن سعودی‌ها و ایجاد تزلزل در جمهوری اسلامی ایران است. همدلی و یکپارچگی جناح‌های سیاسی داخلی، تقویت و حمایت از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای و دستگاه دیپلماسی، در کنار اجتناب از هر اقدام تحریک‌آمیز در عین ابراز مواضع قاطع و محکم در مواجهه با سیاست‌مداران تازه‌کار آمریکا در هفته‌های آینده، باید در دستور کار مسئولان قرار گیرد.


روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به شعار سال پرداخته است: گویی دو راه بیشتر نیست یا شعارزدگی یا عمل‌زدگی. البته اقدام عملی و حرکت اجرایی بلاتردید لازم است؛ اما به شرطی که روی ریل منتهی به مقصد و هدف تعیین شده انجام شود؛ چراکه اگر حرکت روی این ریل صورت نگیرد چه بسا سرنشینان را از مقصد دورتر کند و اتفاقا در این رویکرد، سرعت بیشتر، باعث فاصله‌گیری سریع‌تر از مقصد می‌شود. آیا بهتر نیست امسال شیوه‌های امتحان پس‌داده و ناموفق را تکرار نکنیم و راهی متفاوت‌تر را در پیش بگیریم؟ برای این منظور، منطق حکم می‌کند که ابتدا به سه سوال مشخص پاسخ دهیم: اول اینکه علت عقب‌نشینی مستمر کالای ایرانی در برابر کالای خارجی چه بوده است؟ دوم اینکه سیاست‌های اقتصادی پشتیبان کالای ایرانی اعم از سیاست پولی، سیاست مالی، سیاست ارزی و سیاست تجاری چه سیاست‌هایی هستند و نسبت این سیاست‌ها با هم چگونه است؟ و بالاخره سوم اینکه آیا الگوی مشخص و موفقی در حمایت از کالای ملی می‌توان یافت؟

نویسنده ادامه می‌دهد: گران شدن دلار و سایر ارزها عینا تاثیر بالا بردن تعرفه واردات را دارد؛ با این امتیاز که امکان دور زدن واردات رسمی از طریق قاچاق را هم از بین می‌برد. البته این سیاست ارزی یک سیاست پولی پشتیبان هم دارد که تورم را در سطوح بسیار پایین  – زیر پنج درصد – مهار می‌کند و از یک طرف باعث عدم افزایش هزینه تولید کالای داخلی شده و  از طرف دیگر، هزینه تامین مالی را کاهش می‌دهد. پیشبرد همزمان این دو سیاست، دو دستاورد مهم و پایدار برای چین به همراه داشته است: افزایش رقابت‌پذیری کالاهای داخلی و افزایش عایدی تولیدکنندگان از محل صادرات.  سخن بر سر این نیست که الزاما باید از الگوی چینی تقلید کرد؛ اما قطعا نباید اسلحه ارزی را به سمت نیروهای خودی نشانه گرفت و می‌توان ثابت کرد که سیاست‌گذار اقتصادی در ایران دهه‌هاست که اسلحه را معکوس گرفته است. به‌عنوان مثال در برش زمانی سال ۸۴ تا ۸۹ که شاهد روند روزافزون واردات هستیم همزمان با دو برابر شدن شاخص قیمت‌ها، نرخ ارز تثبیت شده است؛ کاملا معکوس الگوی چینی. مفهوم ساده این سیاست معکوس آن است که قیمت خرید سبد کالای ایرانی در این مدت دو برابر شده اما قیمت خرید سبد کالای وارداتی ثابت مانده و نتیجه این معادله مشخص است. این الگو در دوره ۹۲ تا ۹۶ نیز کم و بیش تکرار شد.

به نوشته‌ی علی میرزاخانی: راهی جز عبور از الگوهای شکست‌خورده وجود ندارد که البته مقاومت ذی‌نفعان را به‌دنبال خواهد داشت با استدلالات شبه‌کارشناسی که شرایط چین با ایران فرق دارد و باید ابتدا در تولیداتی مزیت پیدا کنیم و الی آخر. این استدلالات، تکیه بر شیوه منسوخ «شبیه‌سازی گذشته برای آینده» دارد و به دلیل همین گذشته‌نگری به جای آینده‌نگری، جایگاهی در ادبیات جدید اقتصادی ندارد. ضمن اینکه الگوی ایرانی قابلیت کشف مزیت‌های نسبی اقتصاد ایران را ندارد و ما را به آینده اقتصادی متفاوتی از وضعیت فعلی هدایت نمی‌کند. آیا جسارت عبور از الگوهای منسوخ وجود دارد؟


سرمقاله‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری پیشنهاد خروج ایران از برجام را مطرح کرده است!

مدیرمسوول این روزنامه‌ی تندرو می‌نویسد: «برجام» یکی از اصلی‌ترین موانع گشایش اقتصادی است. شواهد فراوانی را می‌توان آدرس داد که نشان می‌دهند موضوع برجام بر خلاف ظاهر آن‌، هسته‌ای نیست بلکه این معاهده با هدف فلج اقتصادی جمهوری اسلامی ایران تهیه و به مردم و نظام تحمیل شده است و مادام که برجام به عنوان یک اهرم- بخوانید جنگ‌افزار اقتصادی- در اختیار حریف است‌، گشایش اقتصادی با دشواری‌های فراوان روبرو خواهد بود. از این روی برای عبور از مشکلات اقتصادی و تحقق شعاری که رهبر معظم انقلاب با هوشمندی بر تابلوی سال ۱۳۹۷ نوشته‌اند‌، باید این جنگ‌افزار خطر‌ساز را از دست دشمن خارج کرد. و اکنون که آمریکا بر عهد خود باقی نمانده و بارها این معاهده را نقض کرده است‌، مناسب‌ترین زمان و بهترین فرصت برای خروج از برجام و پایان دادن به فاجعه خسارت‌آفرینی است که از این رهگذر به ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم تحمیل شده است.
برجام برای آمریکا یک سند طلایی است که آمریکایی‌ها حتی احتمال تن دادن ایران به این سند فاجعه‌بار را در خواب هم نمی‌دیدند‌.

نویسنده معتقد است: تهدید پی در پی ترامپ به خروج از برجام لاف گزافی است که برای کسب امتیازات بیشتر مطرح می‌کند وگرنه این دیوانه‌نما به خوبی می‌داند در مقابل امتیازات نقد فراوانی که گرفته‌اند، نه فقط هیچ امتیازی نداده‌اند بلکه به جای لغو تحریم‌ها که هدف اصلی مذاکرات هسته‌ای بود و انجام نداده‌اند، ده‌ها تحریم جدید نیز به تحریم‌های قبلی افزوده‌اند! و مزید بر آن، هر از چند گاه نیز ماجرای تازه‌ای پیش می‌کشند و امتیاز جدیدی مطالبه می‌کنند.
در این خصوص گفتنی است مکانیزم ماشه (SNAPBACK) که آمریکایی‌ها با تردستی در برجام گنجانده‌اند و به عنوان پاشنه آشیل علیه ایران اسلامی کارسازی کرده‌اند تنها به مواد ۳۶ و ۳۷ برجام که موضوع آن «حل و فصل اختلافات» است منحصر نمی‌شود، بلکه دوستان تیم هسته‌ای کشورمان قانونی را پذیرفته‌اند -INARA- که به موجب آن باید «تعلیق تحریم‌ها» هر چهار ماه از سوی رئیس‌جمهور آمریکا تمدید شود و در غیر این‌صورت تحریم‌های تعلیق شده قابل بازگشت خواهد بود! ممکن است دوستان ما بگویند که قانون«اینارا» مصوبه کنگره آمریکاست و به برجام ربطی ندارد! که باید گفت موضوع این قانون، تحریم‌های ایران است و تیم هسته‌ای کشورمان می‌توانست و بایستی لغو این قانون را به عنوان یکی از شروط توافق هسته‌ای مطالبه می‌کرد که متاسفانه نکرده است!

به نوشته‌ی کیهان: وقتی برجام برای ما یک فاجعه و برای آمریکا یک سند طلایی است‌، کدام عقل سلیمی باور می‌کند که ترامپ قصد خروج از برجام را داشته باشد؟! از این روی و با توجه به شواهد مستند و غیر قابل تردیدی که به آن ‌اشاره شد و امروزه مورد اعتراف بسیاری از دولتمردان نیز هست‌، به آسانی می‌توان نتیجه گرفت که خروج از برجام برای آمریکا یک فاجعه و برای ما یک فرصت طلایی خواهد بود و یکی از موانع اصلی پیش‌روی تحقق شعار سال و پیوست‌های آن را از میان برمی دارد. خروج ما از برجام عربده‌های ترامپ را به التماس تبدیل می‌کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا