روزنامه‌خوانی با انصاف – ۱۹ اسفند ۹۶

«اون» هم به سراغ مذاکره با آمریکا رفت!

«محمد توکلی»، انصاف نیوز: با نگاهی به صفحه‌ی اول روزنامه‌های کشور شاهد توجه روزنامه‌ها به مسئله‌ای در حوزه‌ی بین‌الملل هستیم. درخواست رهبر کره‌ی شمالی برای دیدار با دونالد ترامپ که در رسانه‌های اصولگرا، پاسخ مثبت کیم جونگ اون به درخواست گفتگوی آمریکا تعبیر شده است.
سخنان رهبری نظام در جمع مداحان و هچنین موضوع استیضاح دو وزیر کابینه نیز مورد توجه روزنامه‌های امروز، ۱۹ اسفند ۹۶ است.


در سرمقاله‌ی امروز روزنامه‌ی ایران آمده است: داستان کره‌ شمالی و امریکا داستانی دنباله دار است که از زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون آغاز می‌شود. امریکا که در اغلب سال‌های دو دهه گذشته بجز در دوره باراک اوباما، سیاست ارعاب و تهدید را در قبال کره شمالی در پیش گرفته‌است، در دوره دونالد ترامپ نیز همین سیاست را با شدتی بیشتر ادامه داد. ترامپ به علت کم تجربگی، نابخردی و نداشتن تجربه دیپلماسی زبان ارعاب و تهدید را در قبال کره‌ شمالی در پیش گرفت و در مقابل کره شمالی نیز راه توسعه موشکی و هسته‌ای را برگزید. آنچه باعث شد «اون» یک سال پس از شروع تهدیدهای دو طرف، پیشنهاد دیدار با ترامپ را مطرح کند، در چند نکته نهفته است. نخست اینکه کره شمالی به آنچه می‌خواست دست یافته است. تسلیحات هسته‌ای و موشکی خود را توسعه داده و کار را به جایی رسانده که امریکا را واداشته موجودیت هسته‌ای و موشکی آن را بپذیرد. این کشور همچنین از حمایت روسیه و چین که نسبت به روش امریکا معترض هستند، برخوردار است. بنابراین طبیعی است که بخواهد ابتکار عمل را در دست بگیرد و برای مذاکره با امریکا پیشقدم شود. بویژه که کره شمالی همواره خواسته است با واشنگتن به‌طور مستقیم پای میز مذاکره بنشیند و خود را در قامت امریکا می‌بیند و نه کره‌ جنوبی. در تحلیل وضعیت مذاکرات بین رهبر کره‌ شمالی و رئیس‌جمهوری امریکا همچنین نباید از ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری دو طرف غافل شد.

سیدعلی خرم ادامه می‌دهد: ترامپ با همه لفاظی‌هایی که علیه عربستان داشت، همه چیز را فراموش کرد و به ریاض نزدیک شد. در مورد کیم جونگ اون هم باید گفت، او نیز سیاستمداری جوان است که نشستن با رهبر بزرگ‌ترین کشور جهان و خوردن یک فنجان قهوه با او برایش یک نوع آرزو است. او چیزی برای از دست دادن ندارد و بنابراین محافظه کار نیست. هر دوی آنها در یک سال اخیر انواع توهین‌ها و تحقیرها را نسبت به یکدیگر داشتند. این خصومت‌های لفظی و ویژگی‌های شخصیتی جهان را نگران از خطر جنگ هسته‌ای کرد. بنابراین اروپایی‌ها، روسیه و چین وارد عمل شده و به امریکا هشدار دادند از این کشاکش جلوگیری کند. ترامپ در این مرحله بود که متوجه شد قادر نخواهد بود با زور بحران کره شمالی را ولو با تحریم‌هایی که در سازمان ملل به تصویب رساند، تحت فشار قرار دهد.

نویسنده بر این باور است که: این مذاکرات تأثیرات مثبتی نیز در مورد برجام دربر خواهد داشت، زیرا امریکا با قبول کردن موجودیت هسته‌ای کره‌ شمالی است که پای میز مذاکره می‌نشیند. بنابراین در مورد ایران نیز نباید انتظار داشته باشد شاخ و برگ ایران زده شود تا بعداً با ایران وارد مذاکره شود. علاوه بر این ترامپ به این ترتیب پذیرفته است حل بحران کره‌ شمالی باید از راه مسالمت‌آمیز انجام شود نه تهدید و ارعاب که این چیزی نیست جز تأیید راه برجام.


روزنامه‌ی اطلاعات به دیدار احتمالی رهبران کره شمالی و ایالات متحده پرداخته است: یکباره در واشنگتن اعلام شد، «ترامپ» تا پایان ماه مه، (اردیبهشت ماه) آینده، با «اون» رئیس‌جمهوری کره‌شمالی ملاقات و گفتگوی دوجانبه خواهد داشت. چانگ‌ای‌یون، مشاور امنیت ملی کره‌جنوبی که همراه رئیس‌جمهوری این کشور از کره‌شمالی دیدار کرد و در گفتگوی دو رئیس جمهوری کره هم حضور داشت، پیام دعوت رهبر کره‌شمالی را به واشنگتن برد و بعد از ملاقات با ترامپ در سخنانی در کاخ سفید اعلام کرد که ترامپ پذیرفته است با رهبر کره‌شمالی دیدار کند تا درباره خلع سلاح هسته‌ای شبه‌جزیره کره به گفتگو بپردازد. رئیس‌جمهوری کره‌شمالی همچنین قبول کرده است تا زمان دیدار با ترامپ، آزمایش‌های موشکی در کشورش را متوقف کند. رئیس‌جمهوری آمریکا هم در توییتر خود با استقبال از دعوت و دیدار مستقیم با رهبر کره‌شمالی نوشت: «از این پیشرفت استقبال می‌کنم، اما تا حصول نتیجه، تحریم‌های کره‌شمالی برقرار خواهد بود.»

به نوشته‌ی ابوالقاسم قاسم‌زاده: در حالی که ترامپ در داخل آمریکا با مشکلات متعدد مواجه است به این ترتیب که پرونده دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همچنان درجریان و خبرساز است. موضوع استعفای همکاران ترامپ در کاخ سفید، اعمال تعرفه‌های جدید در مبادلات تجاری با اروپا، چین، ژاپن و دیگر کشورها که کشورهای اروپایی از آن به اعلام جنگ تجاری ترامپ علیه اروپا یاد کرده‌اند، روابط سرد سیاسی ـ تجاری آمریکا با چین و روسیه، گشایش پرونده جدید از روابط غیراخلاقی ترامپ با زن بازیگر در فیلم‌های مستهجن و اختلاف با کنگره در موارد گوناگون، همگی جایگاه ترامپ در داخل آمریکا را چنان کرده است که او را بدترین رئیس جمهوری آمریکا در ۷۰ سال گذشته نامیده‌اند. در این شرایط خبر ملاقات و قبول پیشنهاد رئیس جمهوری کره شمالی برای ترامپ هدیه بزرگی محسوب می‌شود. ترامپ از این خبر بهره‌گیری سیاسی خواهد کرد و طراحی تهدید و شدت عمل در برابر کره شمالی را موفق معرفی می‌کند.

نویسنده در نهایت دو پیش‌بینی را مطرح می‌کند: ۱ـ دیدار انجام پذیرد و دو طرف از این دیدار موفق بیرون آیند. ترامپ موفق شود کره شمالی را متقاعد کند دست از آزمایش‌های اتمی و موشکی بردارد و این پروژه را متوقف سازد. اون رئیس جمهوری کره شمالی، برداشتن تحریم‌ها علیه کشورش و بازگشایی مذاکره دو جانبه سران دو کره برای دستیابی به توافق همه‌جانبه و آغاز روابط عادی را به دست آورد، تا از یکطرف از فشار اقتصادی، مالی و فراهم آوردن احتیاج‌های زندگی در کره شمالی رهایی یابد و از سوی دیگر وارد سیاست باز با کره جنوبی و آمریکا از مسیر مذاکره شود. ۲ـ دیدار در همین فاصله دو ماه(تا پایان اردیبهشت ماه آینده) با مشکلات جدیدی مواجه شود و انجام نپذیرد یا خود دیدار جز تعارف‌های سیاسی، نتیجه‌ای قابل محاسبه اقتصادی یا سیاسی نداشته باشد. در این صورت بازگشت به گذشته و به قول معروف خانه اول، بعید نیست و اختلاف‌ها تشدید خواهد شد و در عمل ترامپ را با مشکلات جدیدی مواجه خواهد کرد.


cartoon - ghanoon2

احمد عبداللهی‌نیا – روزنامه‌ی قانون


وزیر راه و شهر سازی در یادداشتی که روزنامه‌ی اعتماد منتشر کرده است می‌نویسد: مسیرِ پرسش و پاسخ بین مجلس و دولت جاده یکطرفه است. قطعا حرکت در خلاف جهت جریمه سنگینی دارد. لیکن، این‌بار می‌خواهم برخلاف رویه معمول، پرسشی را با نمایندگانِ عزیزِ استیضاح‌کننده در میان بگذارم و به‌قول معروف طلب توضیح کنم. و آن این است که آیا این استیضاح پایه استواری دارد؟ و آیا مراحلِ عرفِ حقوقی شکل‌گیری خود را طی کرده است؟ و سرانجام، آیا بر اثرِ آن نکته تاریکی روشن خواهد شد؟

عباس آخوندی ادامه می‌دهد: در کجای فرآیندی که منجر به سانحه سانچی شد، وزارت راه قرار می‌گیرد که نمایندگان حکم به تقصیر صادر فرموده‌اند؟ همگان آگاهند و نمایندگان محترم به‌قاعده بیش از دیگران آگاهند که سانحه توسط گروهی متشکل از کارشناسان ارشد رسیدگی به سوانح دریایی کشورهای ذی‌ربط؛ ایران، چین، پاناما و هنگ‌کنگ در دست رسیدگی است. رسیدگی بر اساس دستورالعمل رسیدگی به سوانح دریایی که ضمیمه کنوانسیون بین‌المللی ایمنی جان اشخاص در دریا (SOLAS) است، صورت می‌گیرد. جمهوری اسلامی ایران نیز جزو کشورهای متعاهد آن است. حال چگونه ایشان به این نتیجه رسیده‌اند که وزارت راه‌وشهرسازی مقصر است؟ در موضوعی که با جان انسان‌ها سروکار دارد، آیا گفتن چنین سخنان بی‌بنیانی موجب آزردگی عواطف و احساسات خانواده‌های عزیز داغدار و عموم مردم نمی‌شود عمل به قانون از هر کسی پسندیده ‌است و البته از نمایندگان محترم پسندیده‌تر است.

وزیر در ادامه به حادثه‌ی سقوط هواپیمای تهران – یاسوج اشاره می‌کند: و اما درباره سقوط هواپیمای آسمان در مسیر تهران-یاسوج، بر اساس ماده ۲۲ قانون هواپیمایی کشوری و آیین‌نامه اجرایی آن پس از وقوع سانحه، ستاد رسیدگی به سانحه باید شکل گیرد تا به آن رسیدگی نماید. دقیقا همان روز ۲۹/۱۱/۱۳۹۶ اولین اقدامی که از سوی اینجانب طی ابلاغ به سازمان هواپیمایی کشوری صورت گرفت، تشکیل ستاد رسیدگی به سانحه بود که اولین گزارش را نیز انتشار داد. به‌موجب قانون، استیضاح‌کنندگان می‌بایست تامل می‌کردند تا گزارش این ستاد انتشار می‌یافت و براساس آن قاصران یا مقصران احتمالی شناسایی و آن‌گاه اقدام به استیضاح یا استفاده از سایر ابزارهای نظارتی می‌کردند. دوستان در حالی که من در محل وقوع سانحه در حال تنظیم امور امداد، تجسس، شناسایی و سرکشی به خانواده‌های داغدار بودم، درخواست استیضاح را به هیات رییسه تقدیم کردند. آیا واقعا درست است که مسوول درگیر عملیات میدانی را در چنین موقعیتی از کار بازداشت؟ آن هم پیش از آنکه کوچک‌ترین اطلاعی از کیفیت وقوع سانحه به دست آید؟

نویسنده در پایان با تکرار پرسش‌های خود می‌نویسد: سوال این است که آیا این استیضاح برپایه درستی استوار است؟ و آیا استیضاح مراحل مورد پذیرش عرف حقوقی را طی کرده است؟ و سرانجام، آیا بر اثر آن نکته تاریکی روشن خواهد شد؟ یا آنکه پاسخ در گرو اعلام نتیجه از سوی ستاد رسیدگی بسانحه است؟ و استیضاح جز متشنج کردن فضا و ایجاد بی‌ثباتی در دستگاه اجرایی و محیط گسترده کسب‌وکار حمل‌ونقل سود دیگری ندارد.


محمدجواد اخوان در روزنامه‌ی جوان نوشته است: بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا، حاوی نکات مهم سیاسی و اجتماعی بود که یکی از مهم‌‌ترین محورهای آن در خصوص تحرکاتی بود که برخی جریانات و افراد برای تهاجم به حجاب و پوشش زن ایرانی در روز‌‌ها و هفته‌های اخیر در فضای مجازی و حقیقی دنبال نموده‌اند. از همین رو بد نیست که در خصوص افراد جریانات مهاجم به حجاب و عفاف، اندکی واکاوی صورت گیرد. به‌نظر می‌رسد مجموعه جریانات مؤثر در عملیات «تهاجم به حجاب‌» را در چند دسته می‌توان طبقه‌بندی کرد.

به نوشته‌ی این روزنامه‌ی اصولگرا: قدرتمند‌‌ترین عامل مهاجم در این عملیات که در واقع نقش راهبری و هدایت جمعی این پروژه را دارد، همان دشمن دیرین انقلاب اسلامی یعنی «نظام سلطه» است. مهم‌‌ترین ابزار تأثیرگذاری عملیات حجاب‌زدایی غرب، رسانه‌های نوین و مؤثر در تغییرات سبک زندگی است. تحلیل محتوای رسانه‌های نوین و تولیدات غربی آن به‌روشنی نشان از ترویج بی‌حیایی، برهنگی و کمرنگ‌سازی مرزهای فرهنگی مقوم عفاف و حجاب است…طیف دیگر فعال در عملیات گسترده تهاجم به حجاب را برخی از نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور شکل می‌دهند که حجاب‌زدایی را به‌عنوان نوعی «ابزار براندازی» جمهوری اسلامی تلقی کرده‌اند…دسته دیگری نیز هستند که شاید نیت متفاوتی با گروه پیشین داشته باشند، اما در عمل با آنها هم‌صدا شده‌اند. بیشتر این افراد که البته جمعیت قابل‌توجهی در میان نخبگان ندارند، هرچند سکولاریسم فکری را نفی کرده و خود را پایبند به نظام اسلامی می‌دانند، اما در عمل دچار نوعی «سکولاریسم عملی» شده و مبلغ «تبعیض در تشرع» شده‌اند. اینان به این بهانه که مثلاً برخی گناهان کبیره دیگر همچون غیبت و دروغ تا حدی شایع شده است، خواستار اغماض حاکمیت دینی در مقابل گناه بی‌حجابی می‌شوند.

نویسنده با بر شمردن دو گروه دیگر در آنچه «عملیات تهاجم به حجاب» می‌خواند ادامه می‌دهد: طیف دیگری که شاید ظاهراً در میان دشمنان آشکار انقلاب اسلامی قرار نگیرند و حتی بعضاً دارای ظاهری کاملاً انقلابی و موجه هستند، اما از نیروهای مؤثر بر موفقیت پروژه تلخ حجاب‌زدایی هستند، مدیران و تصمیم‌گیرانی هستند که در دستگاه‌های فرهنگی گوناگون پست‌های مدیریتی حساس را اشغال کرده‌اند…دسته آخری شاید به نحوی ظاهراً در ویترین این پروژه قرار دارند، کسانی هستند که با نیت‌های متفاوت به‌عنوان پیاده‌نظام این عملیات نقش ایفا کرده‌اند و این روز‌‌ها به‌عنوان ابزار مظلوم‌نمایی رسانه‌های ضدانقلاب شده‌اند. این دسته یا افرادی هستند که وابستگی‌های تشکیلاتی به دشمنان انقلاب دارند و یا متأسفانه دچار خطای نفسانی تبرج بی‌حدومرز شده‌اند. این طیف بیش از آنکه شبهه علمی در خصوص حجاب داشته باشند، گرفتار شهوت عملی هستند و گمان می‌کنند برداشتن حجاب، گرهی از زندگی‌شان بازکرده و یا مسیر التذاذ را هموارتر می‌سازد.

به نظر روزنامه‌ی جوان: کسانی که به دلیل ضعف نهادهای فرهنگی و تبیین مناسب حجاب، دچار شبهات جدی در خصوص این امر هستند و همین تردید‌‌ها باعث عدم توفیق کامل آنها در رعایت این فریضه الهی شده‌اند را نمی‌توان حتی به‌عنوان «مخالف حجاب‌» تلقی کرد. عدم رعایت کامل حجاب در این افراد – که بعضاً به‌اشتباه به‌عنوان دین‌گریزی یا ضدیت باارزش‌‌‌ها تلقی می‌گردد- بیش از آنکه ناشی از اراده خود این افراد باشد، ناشی از کم‌کاری همان مدیران بی‌کفایت و بی‌خیالی است که در راستای ترویج هرچه بیشتر عفاف و حجاب در جامعه به وظایف خود عمل‌نکرده‌اند.


vatanemrooz

صفحه‌ی اول روزنامه‌ی وطن امروز


در سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان‌صنعت می‌خوانیم: به نظر می‌رسد آنچه محمد بن سلمان در سفر به لندن به دنبال آن بوده لا‌اقل در حوزه نظر به آن رسیده است. البته چنین دستاوردی با توجه به نقشی که لندن در مهندسی کردن مناسبات ریاض دارد، امر عجیب و غریبی نیست. به واقع لندن لجستیک اجرایی سازی آن دسته از تصمیماتی است که در ریاض گرفته می‌شود و البته تفاوتی نمی‌کند که چنین تصمیماتی ازسوی ملک سلمان و ولیعهد تازه‌کارش گرفته شود یا از طرف سایر نواب یا شاهزاده‌های دیگر. به این ترتیب در حیطه اقتصادی، خیال لندن و ریاض تا حدی از عقد قرار‌داد‌های تجاری- اقتصادی راحت شده است. به جرات می‌توان گفت که لندن با حجم قرارداد‌های ۱۰۰ میلیارد دلاری دیگر نگران اقتصاد پسا‌بر‌گزیت نیست. محققا حجم این مناسبات با توجه به نیازی که لندن از فردای خروج از اتحادیه اروپا به آن پیدا می‌کند، بیشتر نیز می‌شود. ریاض نیز انتظار دارد که لندن پاسخگوی نیاز‌های آن در عرصه مناسبات تجاری و اقتصادی باشد و بر پویایی اقتصاد بیمار آن بیفزاید.

به نوشته‌ی صلاح‌الدین هرسنی: در عرصه سیاسی نیز اگرچه نتیجه سفر محمد بن سلمان امیدوار‌کننده است‌ اما بدون چالش نیست. انگلستان قطعا محمد بن سلمان را در راه کسب قدرت مطلق و نیل به پادشاهی کمک خواهد کرد. اما ریاض نباید انتظار داشته باشد که صرف اصلاحات ریشه‌ای در سپهر سیاست عربستان، لندن بخواهد از برخی چالش‌ها و مصائبی که در زمینه حقوق بشر در عربستان و همچنین ماجراجویی‌هایی که زیر نظر ریاض به ویژه در یمن رقم می‌خورد، بی‌تفاوت بماند. واقعیت آن است که پروژه اصلاحات محمد بن‌سلمان پایان بحران مشروعیت سیاسی مقامات سعودی نیست و ریاض باید اقدامات دیگری را در راستای تمایلات لیبرالی و دمسازگرایانه لندن انجام دهد.اما در عرصه امنیتی به نظر می‌رسد که ریاض توفیق بیشتری یافته است.

نویسنده بر این باور است که: حال محمد بن سلمان با این سفر، مخاطرات و تهدیدات بالقوه تهران را به لندن و متحدانش هشدار داده است و آنها را برای پروژه انزوا و مهار ایران آماده و متحد کرده است. این تلاش محمد بن سلمان به معنی کسب حمایت بین‌‌المللی ریاض در مقابله با نقش‌یابی فزاینده منطقه‌ای تهران است. اگرچه پروژه مهار و انزوای ایران با تلاش محمد بن سلمان به لندن در حال به بار نشستن است و قرار است با سفر به واشنگتن تقویت شود‌ اما به نظر می‌رسد که با واگرایی در کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس و همچنین اقدام متقابل ایران نمی‌تواند معطوف به آن نتیجه مطلوبی باشد که آنها آن را می‌خواهند.


در سرمقاله‌ی امروز کیهان آمده است: ایران در حال مذاکرات رسمی با کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان پیرامون موضوعات منطقه‌ای موردنظر غرب است و در کانون این‌ گفت‌وگوها دو کشور سوریه و یمن قرار دارند، مقامات وزارت خارجه ایران از یک سو به طور صریح وجود گفت‌وگوی ایران و اروپا پیرامون مسایل منطقه‌ای را تایید می‌کنند و از سوی دیگر می‌گویند این ملاقات‌ها و «مذاکرات سطح بالای دیپلماتیک»، گفت‌وگوست و نه مذاکره در مفهوم حقوقی آن و این چیزی است که همواره میان ایران و اروپا جریان داشته است. این قلم سر آن ندارد درباره ماهیت این مواضع و سخنان طرفین بنویسد مهم این است که چه اتفاقی در حال وقوع است و وزارت خارجه ما دقیقا دارد چه کار می‌کند؟

سعدالله زارعی در ادامه نوشته است: آنچه بین ایران و طرف اروپایی جریان دارد، درواقع مذاکره ایران با طرف آمریکایی است چراکه کشورهای اروپایی در منطقه ما نفوذ و سیطره آنچنانی ندارند و این آمریکاست که در بخش‌های مهمی از منطقه حضور نظامی داشته و بر دولت‌هایی در منطقه سیطره دارد اما در فضای کنونی اگر گفته شود این آمریکاست که روبروی مقامات ایرانی در فلان شهر اروپایی مشغول مذاکره است، با واکنش شدید در ایران مواجه شده و موفقیت این مذاکرات در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد بلکه باعث شکست آن می‌شود، مقامات واشنگتن به سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان ماموریت داده‌اند تا از جانب آنان، خواسته‌های منطقه‌ای آمریکا را از طرف ایرانی مطالبه کنند. براین اساس همانطورکه در برجام هم شاهد بودیم و پیش از برجام نیز رئیس‌جمهور محترم از لزوم رها کردن ۵+۱ و حل‌وفصل موضوعات با علت‌العلل فشارهای موسوم به فشار جامعه جهانی یعنی آمریکا سخن گفت، در اینجا هم طرف‌های انگلیسی و فرانسوی درواقع مجریان پروژه آمریکا هستند اما خب طرف ایرانی هم متاسفانه اصرار دارد مذاکرات را ماهیتا اروپایی نشان دهد.

به نوشته‌ی این روزنامه‌ی مخالف دولت: اولین نتیجه مذاکرات منطقه‌ای، تضعیف شدید موقعیت امنیتی ما نه تنها در محیط منطقه بلکه حتی در محیط داخلی ایران است چرا که پس از آن، «ایران کوچک» به راحتی مورد حمله عربستان، رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا که عمیقاً نسبت به ایران کینه دارند، قرار می‌گیرد. با این وصف وقتی پای مذاکرات منطقه‌ای و کوچک‌سازی ایران در میان باشد، مذاکره غرب پیرامون تسلیحات ایران محلی از اعراب ندارد. چرا که وقتی «قدرت» از ایران گرفته شد، کارایی موشک‌های عظیم ایران در حد کارایی تیر کمان پایین می‌آید و موجب نگرانی هیچ کس نمی‌شود. در این مذاکرات موقعیت امنیتی ایران در کانون توجه آمریکا و اروپا قرار دارد اما نه با ترجمه آن به موشک‌ها بلکه با ترجمه آن به محیطی که اگر نفوذ ایران نباشد، داعشی‌ها و النصره‌های آن از غرب و شرق کشور به سمت مرزهای ایران هجوم می‌آورند و اوضاع داخل را بهم می‌ریزند و چه کسی است که نداند در این شرایط از موشک‌ کاری برنمی‌آید چرا که موشک، اسلحه جنگ شهری نیست. بنابراین مذاکرات منطقه‌ای در متن خود حذف قدرت نظامی ایران از معادلات قدرت را نیز در پی دارد.


در یادداشت نصرت‌الله تاجیک در روزنامه‌ی اعتماد می‌خوانیم: سعودی‌ها اکنون به دنبال مدیریت افکار عمومی جهان نسبت به خود هستند. پس از سلسله تحولاتی که در سیاست خارجی عربستان و به‌طور مشخص در بحث دخالت در سوریه، داعش و یمن رخ داد، سعودی‌ها صحنه بین‌المللی را عملا از دست دادند. به خصوص در مورد یمن با توجه به جنایت‌هایی که در این کشور انجام دادند، وجهه این کشور در عرصه بین‌المللی به‌شدت خدشه‌دار شد. هرچند اگر یک صدم چنین اقداماتی را جمهوری اسلامی انجام داده بود یک تنش بزرگ بین‌المللی ایجاد می‌شد. ولی سعودی‌ها به دلیل لابی و پولی که دارند تا حدودی توانستند از توفان یمن عبور کنند. حالا با روی کار آمدن و قدرت گرفتن هرچه بیشتر محمد بن سلمان در عربستان و اصلاحاتی که در حال انجام است، صرف نظر از اینکه ظاهری یا واقعی است، در مجموع می‌توان به این موضوع رسید که او در تلاش برای بازیابی چهره عربستان نه تنها درعرصه سیاست خارجی، بلکه در صحنه سیاست داخلی نیز هست. از همین رو اگر مجموعه این تحولات را در نظر می‌گیرید به نوعی می‌توان گفت که سعودی‌ها به دنبال کسب آبروی از دست رفته هستند.

این دیپلمات سابق می‌نویسد: سفر محمد بن سلمان به انگلیس نیز نقل قول‌هایی از ترزا می‌، نخست وزیر این کشور منتشر شد مبنی بر اینکه انتقادهایی را نسبت به مسائل یمن مطرح کرده است. بنابراین در حال حاضر سعودی‌ها در یمن درمانده شده‌اند و راه‌حل این است که از طریق محافل سیاسی و کار با اروپا و فشار آنها روی سعودی‌ها این مسائل را از طریق سیاسی حل کرد. هرچند که به نظر می‌رسد این فشارها از سمت اروپا روی عربستان وجود دارد چرا که افکار عمومی جریحه‌دار شده است و دولت‌های غربی می‌خواهند به نحوی موضوع را حل کنند ولی در مجموع همان‌گونه که آمریکایی‌ها نسبت به ایران مطرح می‌کنند که نمی‌خواهند بپذیرند که پایان داعش دستاورد ایران بوده است، عربستانی‌ها نیز نمی‌خواهند صحنه یمن تبدیل به دستاوردی برای ایران شود از همین رو بهتر است به سمت الگویی رفت که تمامی طرفین درگیر در یمن به اهداف خود دست پیدا کنند.

بنا بر این نوشته: اگر روزی روابط رسمی میان رژیم اسراییل و سعودی‌ها برقرار شود خیلی نباید تعجب کرد. هرچند که در حال حاضر چنین اتفاقی رخ نداده است چرا که عربستان به نحوی داعیه رهبری جهان اسلام را دارد و مسلمانان کماکان روی مساله فلسطین حساس هستند و نمی‌خواهد افکار عمومی آنها را علیه خود کند، از همین رو چنین ارتباطی کار آسانی نیست. اما اگر چنین تحولی در ارتباط میان طرفین رخ دهد نیز نباید چندان متعجب شد. این موضوع کاملا به روند آینده و به خصوص رفتار فلسطینیان بستگی دارد که چه اتفاقاتی را در آینده رقم می‌زنند زیرا اکنون فشار زیادی روی آنها وجود دارد که با کوتاه آمدن موانعی را از سر راه سعودی‌ها و اسراییلی‌ها بردارند.


در روزنامه‌ی رسالت می‌خوانیم: رئیس جمهور چهارشنبه گذشته سخنان قابل تاملی در جلسه هیئت دولت عنوان کرد. وی گفت: « اگر کسی بناست از طرف مردم سخنگو باشد، او رئیس جمهور است.» این حرف هم درست است هم نادرست! این حرف درستی است، چرا که رئیس جمهور هرچند توسط اکثریت مردم انتخاب شده، اما وی رئیس جمهور اقلیت و حتی کسانی که اصلاً در انتخابات شرکت نکرده‌اند، نیز هست. او مطابق اصل ۱۲۱ در برابر ملت سوگند می‌خورد و تعهداتی وفق این اصل به خداوند و مردم بازگو می‌کند. رئیس جمهور باید تا آخر دوره، خود را در این مسند ببیند و بداند وقتی در برابر ملت ظاهر می‌شود و ملت را خطاب قرار می‌دهد سوگند صیانت از اسلام، استقلال کشور، پاسداری از مذهب رسمی و نظام و قانون اساسی را فراموش نکند. او نمی‌تواند در مسند سخنگویی ملت، بخش عظیمی از ملت را که به او رای نداده‌اند «کم عقل» خطاب کند. او نمی‌تواند به ۱۶ میلیون نفری که در انتخابات اخیر به او رای نداده‌اند ناسزا بگوید! او نمی‌تواند در برابر نقد مشفقانه علما، فقها، مراجع عظیم الشأن تقلید و نخبگان جامعه بی‌اعتنا باشد و به بهانه سخنگویی از پاسخ به آنها طفره رود.

محمدکاظم انبارلویی می‌نویسد: فرض می‌کنیم در مسند سخنگوی ملت ، رئیس جمهور در ناسزا گویی به منتقدین و کسانی که او را رقیب می‌دانند مجاز باشد. همین روزنامه‌های اصلاح طلب و طرفدار دولت پر از نقد دلسوزانه در مورد رفتار و کردار دولت و رئیس جمهور در حوزه‌های مختلف به ویژه حوزه اقتصادی است. کافی است رئیس جمهور صفحه ۲ روزنامه کیهان نیم تای پایین که اخبار ویژه را منعکس می‌کند، بخواند. در این اخبار نقد دوستان خود را در روزنامه‌های اصلاح‌طلب در مورد بیکاری، مسکن، رکود اقتصادی، تورم و…  ملاحظه فرمایند. نقد اقتصادی دوستان به اصطلاح  اصلاح‌طلب رئیس جمهور به عملکرد دولت اگر بیشتر از اصولگرایان نباشد، کمتر نیست. ناسزاگویی رئیس جمهور به منتقدین، آنها را هم در برمی‌گیرد. شأن سخنگوی ملت این نیست که دامنه بی ‌مهری را حتی به دوستان خود توسعه دهد. از این مهم‌تر مردمی هستند  که به هرحال زندگی در این نظام را پذیرفته‌اند و به هر دلیل در انتخابات همت آمدن به پای صندوق رای را ندارند اما جزء ۸۰ میلیون جمعیت ایران هستند. این‌ها از کارکرد دولت ناراضی‌اند و چون ارگانی ندارند و عضو گروهی هم نیستند، این عدم رضایت خود را به گونه‌ای اعلام می‌کنند که ممکن است ناسزاگویی رئیس دولت و سخنگوی ملت آنها را هم در بربگیرد. این یک جفا در حق آنان است. آیا وقت آن نرسیده که آقای روحانی در ادبیات گفتاری خود با مردم در کسوت سخنگویی ملت تجدید نظر کند؟

به نظر این فعال سیاسی اصولگرا: رئیس جمهور، مخالف خود و دشمن ملت را باید در غرب به ویژه آمریکا جستجو کند. هیچ جناحی  در داخل در صدد مخالفت و مبارزه با دولت نیست. غفلت از آمریکا و اروپا و دشمنی‌های پایان‌پذیر آنها، آقای روحانی را به این وادی کشانده است. قرار بود برجام، آفتاب تابان باشد و به  همه جا نور بیفکند و همه مشکلات را حل کند، که نکرد. الان در دولت همه به این واقعیت اعتراف دارند که دستاورد برجام تقریباً هیچ بوده و دشمن «دبّه» کرده و ما را فریب داده است. لذا به فرموده امام ( ره) همه فریادها را باید بر سر آمریکا بکشیم. چرا رئیس جمهور در این فریاد، دولت، حاکمیت و  مردم را همراهی نمی‌ کند؟
دیپلماسی تهاجمی در برابر آمریکا و مقابله به مثل در برجام، عمل  به سیاست‌های اقتصاد مقاومتی برای پاسخگویی به مطالبات معیشتی مردم و از همه مهم‌ تر ترویج  وحدت ملی و انسجام اسلامی، راهبرد روشن نظام برای برون رفت از مشکلات است. چرا آقای رئیس جمهور، این راه  را که مسیر واقعی ملت است طی نمی‌ کند؟


در سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار می‌خوانیم: سال‌هاست که از فروپاشی اجتماعی می‌نویسیم. بارها نوشته‌ایم که مقومات این جامعه در مرز بحران‌اند. بحران‌های سیاسی رسوب‌های اجتماعی به‌جا گذاشته‌اند و این بحران‌ها چندان حل‌ناشده باقی مانده‌اند که تبدیل به شکاف زبانی شده‌اند.
شکافی چندان عمیق، که عده‌ای دغدغه‌مند را بر آن داشته تا از مسئله‌ای به‌نامِ «جغرافیای مشترک» سراغ بگیرند. نبود جغرافیایی برای گفت‌وگو، این روزها مسئله‌ای مهم برای جامعه ایرانی شده است. غیبت این جغرافیا روزبه‌روز این شکاف را عمیق‌تر می‌کند. این روزها در سایه‌ این غیبتِ دردناک، مفاهمه به امتناع رسیده است. گروه‌های سیاسی، نسل‌های اجتماعی و … از بُن، زبان یکدیگر را نمی‌فهمند. از اساس گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد.

به نوشته‌ی محمدعلی وکیلی: در مرز فروپاشی اجتماعی ایستاده‌ایم. بحران اعتماد همه نهادهای اجتماعی (رسمی و غیررسمی) ما را دربر گرفته است. از همین روی نیازمند «نجات ملی» هستیم. نجات ملی مستلزم ملی‌اندیشی است. برای این مهم، هم افکار ملی می‌خواهیم و هم گام‌های ملی. از اندیشه‌های محصور و مسحور در یک الگوی خاص، ملی‌اندیشی برنمی‌آید. فکرهای دربندِ فرض‌های متعارفِ گروهی، قد و قامتِ ملی ندارند. ذهن بشر، یک قدرت جادویی در تولید چارچوب‌های سازگارِ نظری دارد که با هر سبک زندگی و توزیعِ منافعی بسازد! اصرار و ابرام بر یک مدلِ خاص از الگوی فکر و عمل، آفتِ ملی‌اندیشی است. تواناییِ سناریو سنجی، و تبدیلِ «امتناع»‌هایی که محصولِ عقلِ متصل به منافعِ باندی است به «امکان»‌، از لوازمِ فکرِ «ملی» است.

این عضو فراکسیون امید در نهایت معتقد است: ما به مرزی رسیده‌ایم که برای ادامه حیات مجبوریم ملی بیندیشیم. باید گفت‌وگو کرد تا نسخه‌های اصیلِ گفتمان ملی را از نسخه‌های جعلیِ آن بازشناسیم. مبارزه با رانت و فساد، الگوهای توسعه و صیانت از سرمایه‌های ملی در سایه همین عدمِ گفت‌گوی ملی و غیبتِ توافقِ ملی، دچار سوتفاهم شده‌اند و فراتر از آن حتی رویِ آزادی، عدالت و عقلانیت را نیز غبارِ ابهام گرفته است. این سوبرداشت و ابهام، ما را هر روز از جامعه آرمانی دورتر می‌کند. ما امروز بیش از هر زمانی نیازمند فکر و عمل ملی برای نجات ملی هستیم.


cartoon - ghanoon

بهرنگ جدی – روزنامه‌ی قانون

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا